رمان حامیم
رمان حامیم
پارت ۴۵
حامیم: جانا باران نیم ساعته نشستیم بگید دیگه
علیرضا: نکنه اتفاقی براش افتاده؟
جانا: نه اتفاق که...
حامیم: بگید دیگه
باران: راستش فرید یه جایی عه ک نباید باشه ینی...
حامیم: ینی چیییی؟!
جانا: فرید تیمارستانه
حامیم: چی؟!
علیرضا: ینی چی ینی چرا ؟
جانا: حالش بد شد رفتیم بیمارستان گفتن باید بستری شه توی تيمارستان
حامیم: آره خب چیز کمی نیست جلوی چشمش عشقشو بکشن
کیوان: یگانه پاشو یه قرص بده به من
یگانه: چی شده خوبی؟!
کیوان: نه سر درد گرفتم
علیرضا: حالا کجاست؟
جانا: اردبیل
ادامه دارد...
پارت ۴۵
حامیم: جانا باران نیم ساعته نشستیم بگید دیگه
علیرضا: نکنه اتفاقی براش افتاده؟
جانا: نه اتفاق که...
حامیم: بگید دیگه
باران: راستش فرید یه جایی عه ک نباید باشه ینی...
حامیم: ینی چیییی؟!
جانا: فرید تیمارستانه
حامیم: چی؟!
علیرضا: ینی چی ینی چرا ؟
جانا: حالش بد شد رفتیم بیمارستان گفتن باید بستری شه توی تيمارستان
حامیم: آره خب چیز کمی نیست جلوی چشمش عشقشو بکشن
کیوان: یگانه پاشو یه قرص بده به من
یگانه: چی شده خوبی؟!
کیوان: نه سر درد گرفتم
علیرضا: حالا کجاست؟
جانا: اردبیل
ادامه دارد...
۴.۰k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.