گفتم آرام بیا،چون دل من ویران است،اندکی صبر،نگاهم به شما حیران استاعتمادم ز همه سلب شده، می فهمیز سر عشق قدیمی،دل من نالان استزخمی از تیشه ی احساس،مرا کرد تهیمن من ریخت واین اشک،مرا تاوان اس