رز وحشی Part ⁹
رز وحشی Part ⁹
سایان ویو
_ راه بیوفت جیمین
ماشین جیمین که حرکت کرد بقیه ماشین ها هم پشت سر ما حرکت کردن
"زمان: یک ساعت و نیم بعد
موقعیت: مخفیگاه مینهو"
چند متر جلو تر از مخفیگاه مینهو ایستادیم
پیاده شدم و اشاره کردم و همه پیاده شدن
جلو تر از همه ایستادم و نفسی کشیدم و شروع کردم صحبت کردن
_ اینجا جاییکه مخفی شده..خوب گوش کنین هر حرکت اضافه ای اون هوشیار میکنه
خب جیمین و هانول و فلیکس شما سه تا از پشت خونه میرین و وایمیستین و منتظر دستور من میمونید
چان و لی شما دوتا از اینجا حواستون باشه با تک تیرانداز
جورج و سوک شما دو تا هم با من میان که غافلگیرش کنیم
بقیه هم پشت سر من
علامت و که دادم همه رفتیم سر جای خودمون
کلتم و در آوردم و آروم رفتم سمت کلبه
پشت در قرار گرفتم و به سوک و جورج علامت دادم اونطرف وایسن
با بی سیم به فلیکس گفتم گاز دود زا و از پنجره بفرسته تو خونه
به محض صدای بمب
با پا در و شکوندم و رفتیم تو
بقیه هم پشت سرم اومدن و نشونه گرفتن سمت مینهو
بعد از گذشت ۵ مین دود از بین رفت و مینهو با شک نگاهی بهمون انداخت و با ترس لب زد
مینهو: مل..که ما..فیا* ترسیده
پوزخندی زدم و رفتم سمتش و پام و گزاشتم رو سینش که خوابیده بود
_ فکر کردی به همین راحتی من و لو میدی و میری؟
خنده ای میکنم
_ سخت در اشتباهی جاسوس کوچولو
به من میگن ملکه مافیا! تاحالا نشده کسی من و دور بزنه پسر جون
فشاری به قفسه سینش وارد میکنم که از درد صورتش جمع میشه
با سر اشاره ای میکنم و جورج و سوک میان کشون کشون میمیبرنش تو ون
عینکم و میزنم و از کلبه خارج میشم
جیمین و هانول به سمتن میان
جیمین: خب حالا چیکار کنیم؟
_ معلومه میریم سازمان تا به خدمت این روباه برسم* پوزخند
سوار ماشین میشیم و به سمت سازمان میریم
________________________
سلام ملکمم
یادتون هست من و😭😂
برگشتم دست پررر دیگه پر گودرت شروع میکنممم😌
لایک یادت نره کیوتی🥰
سایان ویو
_ راه بیوفت جیمین
ماشین جیمین که حرکت کرد بقیه ماشین ها هم پشت سر ما حرکت کردن
"زمان: یک ساعت و نیم بعد
موقعیت: مخفیگاه مینهو"
چند متر جلو تر از مخفیگاه مینهو ایستادیم
پیاده شدم و اشاره کردم و همه پیاده شدن
جلو تر از همه ایستادم و نفسی کشیدم و شروع کردم صحبت کردن
_ اینجا جاییکه مخفی شده..خوب گوش کنین هر حرکت اضافه ای اون هوشیار میکنه
خب جیمین و هانول و فلیکس شما سه تا از پشت خونه میرین و وایمیستین و منتظر دستور من میمونید
چان و لی شما دوتا از اینجا حواستون باشه با تک تیرانداز
جورج و سوک شما دو تا هم با من میان که غافلگیرش کنیم
بقیه هم پشت سر من
علامت و که دادم همه رفتیم سر جای خودمون
کلتم و در آوردم و آروم رفتم سمت کلبه
پشت در قرار گرفتم و به سوک و جورج علامت دادم اونطرف وایسن
با بی سیم به فلیکس گفتم گاز دود زا و از پنجره بفرسته تو خونه
به محض صدای بمب
با پا در و شکوندم و رفتیم تو
بقیه هم پشت سرم اومدن و نشونه گرفتن سمت مینهو
بعد از گذشت ۵ مین دود از بین رفت و مینهو با شک نگاهی بهمون انداخت و با ترس لب زد
مینهو: مل..که ما..فیا* ترسیده
پوزخندی زدم و رفتم سمتش و پام و گزاشتم رو سینش که خوابیده بود
_ فکر کردی به همین راحتی من و لو میدی و میری؟
خنده ای میکنم
_ سخت در اشتباهی جاسوس کوچولو
به من میگن ملکه مافیا! تاحالا نشده کسی من و دور بزنه پسر جون
فشاری به قفسه سینش وارد میکنم که از درد صورتش جمع میشه
با سر اشاره ای میکنم و جورج و سوک میان کشون کشون میمیبرنش تو ون
عینکم و میزنم و از کلبه خارج میشم
جیمین و هانول به سمتن میان
جیمین: خب حالا چیکار کنیم؟
_ معلومه میریم سازمان تا به خدمت این روباه برسم* پوزخند
سوار ماشین میشیم و به سمت سازمان میریم
________________________
سلام ملکمم
یادتون هست من و😭😂
برگشتم دست پررر دیگه پر گودرت شروع میکنممم😌
لایک یادت نره کیوتی🥰
۱.۷k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.