...
...
پدرم مهربانم مانند اغلب پدرهای دیگر، سعی میکرد حدالامکان خواسته های من و سایر فرزندانش را برآورده سازد
معمولا هر چه از او تقاضا می کردیم، در کمترین زمان ممکن تهیه می نمود
البته موارد نادری هم بود که هیچگاه به اجابت نرسید!
یکی از این تقاضاها که هرگز تحقق نیافت، درخواست های مکرّر من برای خرید دوچرخه بود
هر بار که از پدرم درخواست می نمودم دوچرخه ای برام تهیه نماید، با مخالفت او روبرو میشد
یکبار با سماجت بیشتری این تقاضا را با پدرم مطرح کردم و گفتم: مگر خرید دوچرخه چقدر پول میخواد که تو نداری!
پدرم که انتظار طرح چنین سوالی را نداشت، بدون اینکه ناراحت شود گفت: علت نخریدن دوچرخه، اصلا پول نیست
گفتم؛ پس دلیل مخالفت با خرید دوچرخه چیست؟
گفت: اگر دوچرخه بخرم، همواره نگران سلامتی ات خواهم بود زیرا مسیر و مکان خاصی برای دوچرخه سواری نیست و تو قطعا راهی خیابان خواهی شد و...!
هر چند از پاسخ پدرم قانع نشدم ولی به هر حال ایام کودکی و نوجوانی من در حسرت داشتن دوچرخه سپری گردید
بعدها که به سنين جوانی رسیدم، خودم دوچرخه خریدم!
اما پدرم که حالا پیر و خانه نشین شده بود، همچنان از دوچرخه سواری من ناراحت و نگران بود
عشق به دوچرخه و دوچرخه سواری از یکسو و ناراحتی و نگرانی پدرم از سوی دیگر، مرا بدجوری در دو راهی قرار داده بود!
اما عاقبت عشق به پدر، بر عشق دوچرخه سواری غلبه نمود
یکروز با چشمانی خیس، از دوچرخه ام دل کندم و مادرم آن را به دوره گردی فروخت
چند روزی ناراحت فروش دوچرخه بودم اما کم کم فراموش کردم و یک عمر به آرامشی که توانسته بودم برای پدرم فراهم سازم، دلخوشم
دیدن نماد پدر و پسر دوچرخه سوار در گوشه ای از "پارک یاسمن" مرا به آن روزها برد
#دلنوشته_زبردست
#گل
#پدر #مهربان #دوچرخه #دوران #کودکی #نوجوانی #جوانی #نگرانی #پیری #آرامش #نماد #دوچرخه_سواری #پدر #پسر #پارک #یاسمن #پارک_یاسمن #تهران #زمستان #بهمن
#flowers
#flower
پدرم مهربانم مانند اغلب پدرهای دیگر، سعی میکرد حدالامکان خواسته های من و سایر فرزندانش را برآورده سازد
معمولا هر چه از او تقاضا می کردیم، در کمترین زمان ممکن تهیه می نمود
البته موارد نادری هم بود که هیچگاه به اجابت نرسید!
یکی از این تقاضاها که هرگز تحقق نیافت، درخواست های مکرّر من برای خرید دوچرخه بود
هر بار که از پدرم درخواست می نمودم دوچرخه ای برام تهیه نماید، با مخالفت او روبرو میشد
یکبار با سماجت بیشتری این تقاضا را با پدرم مطرح کردم و گفتم: مگر خرید دوچرخه چقدر پول میخواد که تو نداری!
پدرم که انتظار طرح چنین سوالی را نداشت، بدون اینکه ناراحت شود گفت: علت نخریدن دوچرخه، اصلا پول نیست
گفتم؛ پس دلیل مخالفت با خرید دوچرخه چیست؟
گفت: اگر دوچرخه بخرم، همواره نگران سلامتی ات خواهم بود زیرا مسیر و مکان خاصی برای دوچرخه سواری نیست و تو قطعا راهی خیابان خواهی شد و...!
هر چند از پاسخ پدرم قانع نشدم ولی به هر حال ایام کودکی و نوجوانی من در حسرت داشتن دوچرخه سپری گردید
بعدها که به سنين جوانی رسیدم، خودم دوچرخه خریدم!
اما پدرم که حالا پیر و خانه نشین شده بود، همچنان از دوچرخه سواری من ناراحت و نگران بود
عشق به دوچرخه و دوچرخه سواری از یکسو و ناراحتی و نگرانی پدرم از سوی دیگر، مرا بدجوری در دو راهی قرار داده بود!
اما عاقبت عشق به پدر، بر عشق دوچرخه سواری غلبه نمود
یکروز با چشمانی خیس، از دوچرخه ام دل کندم و مادرم آن را به دوره گردی فروخت
چند روزی ناراحت فروش دوچرخه بودم اما کم کم فراموش کردم و یک عمر به آرامشی که توانسته بودم برای پدرم فراهم سازم، دلخوشم
دیدن نماد پدر و پسر دوچرخه سوار در گوشه ای از "پارک یاسمن" مرا به آن روزها برد
#دلنوشته_زبردست
#گل
#پدر #مهربان #دوچرخه #دوران #کودکی #نوجوانی #جوانی #نگرانی #پیری #آرامش #نماد #دوچرخه_سواری #پدر #پسر #پارک #یاسمن #پارک_یاسمن #تهران #زمستان #بهمن
#flowers
#flower
۲.۳k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.