@taghazzol
@taghazzol
تا صدا کردم تو را یک شهر می خواند مرا
من ز بانگ شهر بیزارم تو از آوای من
هیچ معشوقی ندارم در جهان.. منهای تو
حیف ،دنیای تو معنا می شود،،،منهای من
دست هایم در زمستان مانده بعد از رفتنت
لعنتی گرما ندارد بی تو حتی «ها»ی من
گونه خیس و شانه پایین آسمان دل خراب
کیست آنکه بعد از اینها می نشیند جای من؟
دست با سمت چپ پیراهنم مأنوس شد
دائماً می سوزد این پیراهن زیبای من
سیب یا گندم، ندارد فرق ،من قربانی ام
جنت المأ فدایت ،نازنین حوای من
کعبه ی عشق است بی شک چشم آهویی تو
در سجود آمد به سویت کل سر تا پای من
آخرش روزی تو را (بانوی من) می خوانمت
آخروش روز تو هم می خوانیَم آقای من
#محمد_جواد_شاه_بنده
@taghazzol
تا صدا کردم تو را یک شهر می خواند مرا
من ز بانگ شهر بیزارم تو از آوای من
هیچ معشوقی ندارم در جهان.. منهای تو
حیف ،دنیای تو معنا می شود،،،منهای من
دست هایم در زمستان مانده بعد از رفتنت
لعنتی گرما ندارد بی تو حتی «ها»ی من
گونه خیس و شانه پایین آسمان دل خراب
کیست آنکه بعد از اینها می نشیند جای من؟
دست با سمت چپ پیراهنم مأنوس شد
دائماً می سوزد این پیراهن زیبای من
سیب یا گندم، ندارد فرق ،من قربانی ام
جنت المأ فدایت ،نازنین حوای من
کعبه ی عشق است بی شک چشم آهویی تو
در سجود آمد به سویت کل سر تا پای من
آخرش روزی تو را (بانوی من) می خوانمت
آخروش روز تو هم می خوانیَم آقای من
#محمد_جواد_شاه_بنده
@taghazzol
۵۵۵
۲۰ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.