p
p1
ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود
خیلی نگران بودی. دستی به شکم بر آمدت کشیدی و شروع کردی به حرف زدن
(علامت ها ا.ت +تهیونگ *)
+کوچولو ی مامان بابا خیلی دیر کرده و مامان نگرانشه
یک دفعه صدای در خونه به صدا در اومد پاشدی و رفتی درو باز کردی با چیزی که دیدی خون توی رگ هات خشک شد تهیونگ با یه دختر وارد خونه شد هر دو بوی الکل میدادن پس معلوم بود مست بودن تهیونگ محکم دستو گرفت و پرتت کرد اون طرف و اون دخترو براید استایل بغل کرد و بطرف اتاق مشترتون رفت
به زور بلند شدی و به پشت در رفتی باصدای آه و ناله اشکات شروع به ریختن کرد سریع رفتی توی اتاق و بدون سر و صدا وسایلتو برداشتی و از اتاق بیرون اومدی که شکمت درد گرفت
+مامان آروم باش الان از این خونه میریم
کلید ماشین خودشو برداشت و از خونه زد بیرون یادش اومد کلید خونه خودشو نیورده پس به سمت خونه ی مامان باباش راه افتاد توی مسیر همش داشت گریه میکرد
وقتی رسید و در زد مامانش درو با چهره ای خواب آلود باز کرد وقتی ا.ت اونجوری دید سریع ا.ت رو داخل خونه اورد
(علامت مامان' علامت بابا")
'دخترم چرا اینجوری شدی(نگران)
بابای ا.ت از پله پایین اومد اونم ا.ت رو دید نگران شد
+اوما تهیونگ بهم خیانت کرد(گریه ی شدید)
"ای تهیونگ عوضی میکشمش دخترم تو فعلا گریه نکن برای بچه خوب نیست برو استراحت کن فردا به حساب اون میرسم
مامان به ا.ت کمک کرد بره بالا و روی تخت خوابید
صبح
ا.ت بیدار شد دوباره اتفاق دیشب یادش اومد زد زیر گریه مامان ا.ت اومد
'دخترم اینقدر گریه نکن بچه اذیت میشه
ا. ت توی بغل مامانش گریه میکرد تا دوباره خوابش برد
مامان ا.ت رو روی تخت خوابوند و از اتاق رفت بیرون.
(ویو تهیونگ)
چند ساعت دیگه پارت بعدو میزارم
بوس❤💋
ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود
خیلی نگران بودی. دستی به شکم بر آمدت کشیدی و شروع کردی به حرف زدن
(علامت ها ا.ت +تهیونگ *)
+کوچولو ی مامان بابا خیلی دیر کرده و مامان نگرانشه
یک دفعه صدای در خونه به صدا در اومد پاشدی و رفتی درو باز کردی با چیزی که دیدی خون توی رگ هات خشک شد تهیونگ با یه دختر وارد خونه شد هر دو بوی الکل میدادن پس معلوم بود مست بودن تهیونگ محکم دستو گرفت و پرتت کرد اون طرف و اون دخترو براید استایل بغل کرد و بطرف اتاق مشترتون رفت
به زور بلند شدی و به پشت در رفتی باصدای آه و ناله اشکات شروع به ریختن کرد سریع رفتی توی اتاق و بدون سر و صدا وسایلتو برداشتی و از اتاق بیرون اومدی که شکمت درد گرفت
+مامان آروم باش الان از این خونه میریم
کلید ماشین خودشو برداشت و از خونه زد بیرون یادش اومد کلید خونه خودشو نیورده پس به سمت خونه ی مامان باباش راه افتاد توی مسیر همش داشت گریه میکرد
وقتی رسید و در زد مامانش درو با چهره ای خواب آلود باز کرد وقتی ا.ت اونجوری دید سریع ا.ت رو داخل خونه اورد
(علامت مامان' علامت بابا")
'دخترم چرا اینجوری شدی(نگران)
بابای ا.ت از پله پایین اومد اونم ا.ت رو دید نگران شد
+اوما تهیونگ بهم خیانت کرد(گریه ی شدید)
"ای تهیونگ عوضی میکشمش دخترم تو فعلا گریه نکن برای بچه خوب نیست برو استراحت کن فردا به حساب اون میرسم
مامان به ا.ت کمک کرد بره بالا و روی تخت خوابید
صبح
ا.ت بیدار شد دوباره اتفاق دیشب یادش اومد زد زیر گریه مامان ا.ت اومد
'دخترم اینقدر گریه نکن بچه اذیت میشه
ا. ت توی بغل مامانش گریه میکرد تا دوباره خوابش برد
مامان ا.ت رو روی تخت خوابوند و از اتاق رفت بیرون.
(ویو تهیونگ)
چند ساعت دیگه پارت بعدو میزارم
بوس❤💋
- ۲۰
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط