دزد من (。◕‿◕。)
دزد من (。◕‿◕。)
p6
+ اون با ما.... نسبت خونی داره(حالت شوک)
- یعنی چی؟!
+یعنی این دیگه(با اعصبانیت)
رفتن به خونه تا اونجا هم هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد
+- سلام بابایی( با کلی ذوق🎀)
مینهو: سلام دخترای قشنگم خوبین؟
+ مرسی خوبیم
مینهو: بیاین بشینین باهاتون حرف دارم
-بابا یه سوال داشتم
مینهو: بگو دخترم
- کسی تو خانواده ما گم نشده
مینهو: چرا همچین سوالی میپرسی؟
ـ همینجوری
مینهو: راستش گم شده دختر عموتون یونکی رو یادتونه اون، یه برادر دوقلو داشت به اسم یونگی وقتی ۴ سالش بود تو ژاپن گم شد و، تا حالا پیداش نشده ( با بغض سبک)
+ آخی چقدر غم انگیز
- راستی بابا کارمون داشتی
مینهو: آره کارتون داشتم بزارین خواهراتونم بیان عههه اومدن
هه یونگ ـ سلام باباجونم
یونگ هی ـ سلام ددی جون
می سان ـ سلام قربونت بشم من
مینجی ـ سلام بابایی
جانگ می ـ هلو بابایی جونم
مینهو ـ سلام قوربونتون برم
این یوپ و جونگ سوک و سونگ کانگ
میگن ما چی
مینهو ـ سلام پسرای گلم
خب بچه ها فردا یه مهمونی هست که پدرا و بچه هاشون میرن و باید بچه هاشون دوست دختر و دوست پسر هاشون رو بیارن
جونگ سوک تو آیو رو بیار
سوک ـ چشم پدر ( خودم جونگش رو ننوشتم چون گشادی میشه از این به بعد مخفف میکنم اسم ها رو خودتون متوجه بشین👍🏻😑💔)
این یوپ ـ منم گایونگ رو میارم
کانگ ـ منم مین آه رو میارم
مینهو ـ و شما دخترا دوست پسر دارین دیگ؟!
ـ چی... آره داریم
مینهو ـ چی خوب
+ اتفاقا همین جا هستن
مینهو ـ عهههه واقعا مشتاقم ببینمشون
+دخترا بیاین بریم بیاریمشون
دخترا رفتن بالا
مینجی ـ چرا همچین دروغ بزرگی گفتی؟
یونا ـ مجبور بودم
نینا ـ حالا دوس پسر از کجا بیاریم
یونا ـ یه فکری دارم از این دزدا چند نفرشون رو برمی داریم و به جای دوس پسرمون جا میزنیم
نینا ـ بعد نیست ولی از هیچی بهترع
p6
+ اون با ما.... نسبت خونی داره(حالت شوک)
- یعنی چی؟!
+یعنی این دیگه(با اعصبانیت)
رفتن به خونه تا اونجا هم هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد
+- سلام بابایی( با کلی ذوق🎀)
مینهو: سلام دخترای قشنگم خوبین؟
+ مرسی خوبیم
مینهو: بیاین بشینین باهاتون حرف دارم
-بابا یه سوال داشتم
مینهو: بگو دخترم
- کسی تو خانواده ما گم نشده
مینهو: چرا همچین سوالی میپرسی؟
ـ همینجوری
مینهو: راستش گم شده دختر عموتون یونکی رو یادتونه اون، یه برادر دوقلو داشت به اسم یونگی وقتی ۴ سالش بود تو ژاپن گم شد و، تا حالا پیداش نشده ( با بغض سبک)
+ آخی چقدر غم انگیز
- راستی بابا کارمون داشتی
مینهو: آره کارتون داشتم بزارین خواهراتونم بیان عههه اومدن
هه یونگ ـ سلام باباجونم
یونگ هی ـ سلام ددی جون
می سان ـ سلام قربونت بشم من
مینجی ـ سلام بابایی
جانگ می ـ هلو بابایی جونم
مینهو ـ سلام قوربونتون برم
این یوپ و جونگ سوک و سونگ کانگ
میگن ما چی
مینهو ـ سلام پسرای گلم
خب بچه ها فردا یه مهمونی هست که پدرا و بچه هاشون میرن و باید بچه هاشون دوست دختر و دوست پسر هاشون رو بیارن
جونگ سوک تو آیو رو بیار
سوک ـ چشم پدر ( خودم جونگش رو ننوشتم چون گشادی میشه از این به بعد مخفف میکنم اسم ها رو خودتون متوجه بشین👍🏻😑💔)
این یوپ ـ منم گایونگ رو میارم
کانگ ـ منم مین آه رو میارم
مینهو ـ و شما دخترا دوست پسر دارین دیگ؟!
ـ چی... آره داریم
مینهو ـ چی خوب
+ اتفاقا همین جا هستن
مینهو ـ عهههه واقعا مشتاقم ببینمشون
+دخترا بیاین بریم بیاریمشون
دخترا رفتن بالا
مینجی ـ چرا همچین دروغ بزرگی گفتی؟
یونا ـ مجبور بودم
نینا ـ حالا دوس پسر از کجا بیاریم
یونا ـ یه فکری دارم از این دزدا چند نفرشون رو برمی داریم و به جای دوس پسرمون جا میزنیم
نینا ـ بعد نیست ولی از هیچی بهترع
۳.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.