پارت ۱ فیک جنگجو سلطنتی
پارت ۱ فیک جنگجو سلطنتی
جونگسان: وایسا بهت میگم
مین هو: بله
جونگسان: مطمئنی اسم منو گفتن و هیچکی رو جایگزینم نکردن؟
مین هی: بچه چندبار بهت بگه؟
جونگسان: آخه این همه جنگجو چرا من؟
کانگهو: یا دختر از خداتم باشه
بارام: تو استعداد زیادی داری
بارام: تا کی میخای تو آشپز خونه بمونی و غذا درست کنی؟
کانگ هو: هه بنظرم باید یه نفر دیگه رو بفرستن
بارام بونگ مین هی و مین هو: تو خفه
کانگهو: این یه حقیقتِ
کانگهو: اون هیچ استعدادی نداره
بارام ملاقه به دست: گمشو سر کارت
جونگسان: باشه
مین هی: آروم باش دختر... تو میتونی
جونگسان از آشپز خونه خارج شد
راه افتاد به سمت درب قصر
( همونطور که میدونید فاصله زیادی از قصر تا یسری جاها هست)
بالاخره رسید
خواست وارد شه که محافظ ها جلوشو گرفتن
نامجون: کجا؟
جونگسان: ملکه مادر منو فرستادن
ملکه مادر یواشکی رفت پشت اونا
ملکه مادر؛ بیاریدش تو
جونگسان و ملکه مادر رفتن به اتاق ملکه مادر
ملکه مادر پشت میزش نشست و گفت: بشین دختر
جونگسان: بله
ملکهمادر: خب تو مهارت زیادی داری حیفِ تو ندیمه خونه و آشپز خونه بمونی
ملکهمادر: امروز به مسابقهست
ملکه مادر: توی اون مسابقه باید حرکات رزمی و شمشیر زنی بلد باشی
ملکهمادر؛ که تو بلدی
ملکه مادر: ببینم توکه دوست نداری توی ندیمهخونه بمونی؟
جونگسان: نه
ملکهمادر؛ خب پس
ملکهمادر: توی این مسابقه شرکت میکنی و یجورایی محافظ ولیعهد میشی
ملکهمادر: خب زنهای دیگه عالیجناب خیلی قصد به کشتن ولیعهد کردن
ملکهمادر؛ پس حواست باشه
جونگسان: چشم
جونگسان: ولی من یه دخترم
ملکهمادر: همین که گفتم
جونگسان: چشم
ملکه مادر؛ میتونی بری
جونگسان: بله
_____________________________________________
نظرتون راجب این پارت چیه؟
جونگسان: وایسا بهت میگم
مین هو: بله
جونگسان: مطمئنی اسم منو گفتن و هیچکی رو جایگزینم نکردن؟
مین هی: بچه چندبار بهت بگه؟
جونگسان: آخه این همه جنگجو چرا من؟
کانگهو: یا دختر از خداتم باشه
بارام: تو استعداد زیادی داری
بارام: تا کی میخای تو آشپز خونه بمونی و غذا درست کنی؟
کانگ هو: هه بنظرم باید یه نفر دیگه رو بفرستن
بارام بونگ مین هی و مین هو: تو خفه
کانگهو: این یه حقیقتِ
کانگهو: اون هیچ استعدادی نداره
بارام ملاقه به دست: گمشو سر کارت
جونگسان: باشه
مین هی: آروم باش دختر... تو میتونی
جونگسان از آشپز خونه خارج شد
راه افتاد به سمت درب قصر
( همونطور که میدونید فاصله زیادی از قصر تا یسری جاها هست)
بالاخره رسید
خواست وارد شه که محافظ ها جلوشو گرفتن
نامجون: کجا؟
جونگسان: ملکه مادر منو فرستادن
ملکه مادر یواشکی رفت پشت اونا
ملکه مادر؛ بیاریدش تو
جونگسان و ملکه مادر رفتن به اتاق ملکه مادر
ملکه مادر پشت میزش نشست و گفت: بشین دختر
جونگسان: بله
ملکهمادر: خب تو مهارت زیادی داری حیفِ تو ندیمه خونه و آشپز خونه بمونی
ملکهمادر: امروز به مسابقهست
ملکه مادر: توی اون مسابقه باید حرکات رزمی و شمشیر زنی بلد باشی
ملکهمادر؛ که تو بلدی
ملکه مادر: ببینم توکه دوست نداری توی ندیمهخونه بمونی؟
جونگسان: نه
ملکهمادر؛ خب پس
ملکهمادر: توی این مسابقه شرکت میکنی و یجورایی محافظ ولیعهد میشی
ملکهمادر: خب زنهای دیگه عالیجناب خیلی قصد به کشتن ولیعهد کردن
ملکهمادر؛ پس حواست باشه
جونگسان: چشم
جونگسان: ولی من یه دخترم
ملکهمادر: همین که گفتم
جونگسان: چشم
ملکه مادر؛ میتونی بری
جونگسان: بله
_____________________________________________
نظرتون راجب این پارت چیه؟
۶.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.