عشقه روانی من پارت

(عشقه روانی من) پارت ۷
(۲ماه بعد)
کوک : چ..چی باورم نمیشه لعنتی لعنتی (عربده)
اون مرتیکه رو خودم میکشمش
تهیونگ: پسر آروم باش چیزی نشده که فقط رفته گفته به پسره گفته دخترم میتونی ماله خودت کنی بکن ببینم
کوک: داداش چطو میگی چیزی نشده رفته همچین حرف مادر**فاکی زده انتظار داری آروم باشه( داد)
تهیونگ : کوک حواست باشه تو هنوز تو انفرادی ممکنه یهو سرو کله اونا پیدا بشه(جدی، یکم عصبی)
کوک : لعنتی پس چیکار کنیم
تهیونگ : هیچ فقط باید تا آخر هفته صبر کنی یعنی تا وقتی که فرار میکنی باید آروم بگیری
کوک:اوک( خماری شدید) (از اون خماری ها که مثلا میگین حتما خوابش میاد نیستا از اون خماری های که وقتی خیلی عصبی اما طرفه زبون نفهمی داری چشمات رو خمار میکنی که فقط بره😅)
تهیونگ: وای پسر ح...حالت خو..خوبه
لعنتی بازم که اونجوری شدی کوک کوک منو ببین آروم باش باشه من اینجام لطفا آروم باش
ویو( کوک )
فاک دوباره اون حسه اومد سراغم دستهای تهیونگ که گونه هامو فشار میداد و پیشونیمو به پیشونیش فصل کرد و می‌گفت آروم باشم اما انگار هیچی نمیشنیدم تا وقتی چشم به اون افتاد......

اگه کم بود ببخشین



بچه ها خیلی دارین کم کاری میکنینا خوب لایکا رو نمیرسونین واقعا زشته 336 فالور داشته باشی آخرشم هیچ
شوخی کردم من عاشتمونم 🫶🏻🖤💜