یک روز می فهمی که عاقبت،
یک روز میفهمی که عاقبت،
این تویی که برای خودت میمانی
و آدمها هر چقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک،
دنبالِ زندگی
و آرزوهای خودشان میروند!
روزی به خودت میآیی...
روزی که تارهای سفیدِ موهایت
در نبردِ تن به تن با تارهای سیاه،
پیروز شدهاند و تو ماندهای
و حسرتِ کارهایی که نکردهای،
لذتی که نبردهای،
زمانی که برای خودت نگذاشتهای
و آرزوهایی که دیگر
برای رسیدن به آنها دیر است.
روزی تو پیر خواهی شد
و این "برای دیگران بودنها"
و "خودت را فراموش کردنها"،
حریفِ حسرت
و بغضهای شبانهات نخواهند شد...!
این تویی که برای خودت میمانی
و آدمها هر چقدر هم عزیز
و هر چقدر هم نزدیک،
دنبالِ زندگی
و آرزوهای خودشان میروند!
روزی به خودت میآیی...
روزی که تارهای سفیدِ موهایت
در نبردِ تن به تن با تارهای سیاه،
پیروز شدهاند و تو ماندهای
و حسرتِ کارهایی که نکردهای،
لذتی که نبردهای،
زمانی که برای خودت نگذاشتهای
و آرزوهایی که دیگر
برای رسیدن به آنها دیر است.
روزی تو پیر خواهی شد
و این "برای دیگران بودنها"
و "خودت را فراموش کردنها"،
حریفِ حسرت
و بغضهای شبانهات نخواهند شد...!
۱.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.