مدتها ست که تصویر ساکت تو پشت پلکهامه به تو فکر میکنم

مدت‌ها ست که تصویر ساکت تو پشت پلک‌هامه، به تو فکر می‌کنم؛ به زندگی، به این لحظه‌ها، به خودم، به خودم کمتر از تو، و به تو بیشتر از همیشه. به تو که فکر می‌کنم؛ جای دو بال روی دوش‌‌هام، خالی ست که هر چه فاصله هست رو از شوق پرواز کنم.
جایی نوشته بود؛
«بعضی وقت‌ها فکر می‌کنی؛ همه چی تموم شد. از دست رفت. نشد که بشه. آخرین چراغ رو روشن نگه می‌داری، صبر می‌کنی و می‌شه».
تو آن آخرین چراغ منی که همیشه روشن نگه‌می‌دارم‌ت. تو آن صبر، و آسانی پس از سختی‌هایی.








@fwtit








-چشماش قشنگ‌تر از اونی بود(هست) که میشد بهشون دروغ گفت!
#نهمِ_دی
یکُ‌شش‌دقیقه
-برایِ‌تو
دیدگاه ها (۶)

جوری شده که همون اول مسیر میفهمین که چقدر شبیه هم نیستین. هی...

من اینجوری‌ام که آیا من برات فقط یک سرگرمی‌ام؟ و اون اینجوری...

خودمو وارد رابطه‌ها و دوستیای فیک کردم.فکر کردم اینطوری قرار...

باور کن بعضی وقتا دلم میخواد با یکی حرف بزنمولی هرکسی سرش تو...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

بهم گفت, عشق ' مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی م...

همیشه، من اولین نفری هستم که صبح به صبح سراغشون رو می‌گیرم، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط