رمان(عشق)پارت۹۱

سارپ:(با این حرفش خشکم زد نکنه این سیران همون سیران باشه😱😱)ببینم عمر سیران کیه هان؟. «همین لحظه ویلای لاکچری شنگول و اورهان». شنگول:شما دوتا دیگه دخترای خوشگل منین💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋. بهار و امل:مرسی🥰🥰. اورهان:راستی شنگول این هفته همه ی بچه ها رو دعوت کردم بیان عمارت دور هم جمع بشیم🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰. نکته=(همون‌طور که تو پارت یک توضیح دادم شنگول و اورهان چون پولدار شدن و رستوران زدن و...... برای اینکه بچه ها راحت باشن و چون امل و بهار رو دوست دارن مثل پدر و مادر ازشون مراقبت میکنن و اونا هم پیش اینا تو عمارت زندگی میکنن). «همین لحظه بیمارستان». عمر:سیران...........
دیدگاه ها (۱۰)

درباره ی رمان (عشق)

رمان(عشق)پارت۹۲

اصکی به شددددت ممنوع اصکی به هیچ وجههههه

https://wisgoon.com/yazmiyorom

"سرنوشت "p,32..ویو بعد از شام ا/ت *.بعد از شام جیمین با ماشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط