رمان(عشق)پارت۹۲
عمر:سیران.....اسم اون عوضی رو نیار😡😡😡😡😡😡😡اون باعث...اون باعث شد عشقم الان تو این وضع باشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭اون باعث شد بچمو از دست بدم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭اسم اونو نیار سارپ....اسمشو نیار😭😭😭😡😡😡. سارپ:ببینم اون سیران...سیران شانلی رو که نمیگی؟🤐🤐🤐😱😱😱😱😱😱😱😱. عمر:آره.....تو از کجا میدونی....نکنه میشناسیش؟. سارپ:اون.....اون عوضی..... خیلیییی خیلیییی ازش بدم میاد اون عوضی حتی به خواهرم و خواهرزادمم رحم نکرد...اگه بلایی سر سوسن بیاد میدونم باهاش چیکار کنم🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐. عمر:از کجا میشناسیش؟.......چرا حرف نمیزنی؟......یه چیزی بگو.....یه چیزی بگو........(باداد)بگو ببینمممممم تو اونو از کجا میشناسی؟😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡. سارپ:باشه..باشه آروم باش شوهر خواهر...آروم الان میگم عمر......قضیه از این قراره که سیرا................
۲.۵k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.