🔆 فرهنگ نجات دهنده...
🔆 فرهنگ نجات دهنده...
📢 سخنرانی سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در کنگره شهدای گیلان:
🔹 در والفجر ۸ شنیدم فرمانده ای از فرماندهان بچهاش در اثر تصادف کشته شده است. او را خواستم، در بحبوحه عملیات والفجر۸ او را خواستم به او گفتم فلانی این جنگ طولانی است، فکر کردم به او نگویم پسرش کشتهشده است. گفتم این عملیات طولانی است. تو برو جانشین تو بماند. یک خندهای کرد. وقتی پیش من آمد، خیلی شاداب بود. بهرغم سختیهای فراوان جنگ، خندید و گفت: میدانی چی میگی. به من میگی تو بحبوحه عملیات من بروم. گفتم آره. گفت بخاطر پسرم؟! او امانت بود از پیش خدا به من، تماس گرفتند و گفتم که بچه را دفن کنید، رضایت بدهید و راننده را آزاد کنید.
🔸از این موضوع گذشت، و من در روز پاسدار یکسال قبل از شهادت او در اجتماعی که پاسدارها بودند، گفتند که من پاسدار نمونه رو بنابه توصیه برادری انجام بدهم. بالای سِن آمدم، آنجا شروع کردم به صحبت کردن در بحث پاسدار نمونه او هم آن آخر جمعیت نشسته بود، دستش زیر چانهاش بود. این چهره توی چشمان من به یادگار جامانده است. وقتی رسیدم به اسم او و گفتم فلانی، من دیدم، احساس کردم انگار زمین بازشده و او در زمین فرومیرود. آنقدر گریست، زیر بازوهایش را گرفتند آوردند به سمت من، وقتی این شیء را از دست من گرفت با چشم پر از اشک تو چشم من نگاه کرد و گفت به من ظلم کردی.
🔘 این فرهنگ، این فرهنگ ناجی است. #این_فرهنگ_نجات_دهنده_است. این فرهنگ است که بقا به یک ملت میدهد. این فرهنگ است که این شهیدان را سربلند نگه میدارد.
📢 سخنرانی سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در کنگره شهدای گیلان:
🔹 در والفجر ۸ شنیدم فرمانده ای از فرماندهان بچهاش در اثر تصادف کشته شده است. او را خواستم، در بحبوحه عملیات والفجر۸ او را خواستم به او گفتم فلانی این جنگ طولانی است، فکر کردم به او نگویم پسرش کشتهشده است. گفتم این عملیات طولانی است. تو برو جانشین تو بماند. یک خندهای کرد. وقتی پیش من آمد، خیلی شاداب بود. بهرغم سختیهای فراوان جنگ، خندید و گفت: میدانی چی میگی. به من میگی تو بحبوحه عملیات من بروم. گفتم آره. گفت بخاطر پسرم؟! او امانت بود از پیش خدا به من، تماس گرفتند و گفتم که بچه را دفن کنید، رضایت بدهید و راننده را آزاد کنید.
🔸از این موضوع گذشت، و من در روز پاسدار یکسال قبل از شهادت او در اجتماعی که پاسدارها بودند، گفتند که من پاسدار نمونه رو بنابه توصیه برادری انجام بدهم. بالای سِن آمدم، آنجا شروع کردم به صحبت کردن در بحث پاسدار نمونه او هم آن آخر جمعیت نشسته بود، دستش زیر چانهاش بود. این چهره توی چشمان من به یادگار جامانده است. وقتی رسیدم به اسم او و گفتم فلانی، من دیدم، احساس کردم انگار زمین بازشده و او در زمین فرومیرود. آنقدر گریست، زیر بازوهایش را گرفتند آوردند به سمت من، وقتی این شیء را از دست من گرفت با چشم پر از اشک تو چشم من نگاه کرد و گفت به من ظلم کردی.
🔘 این فرهنگ، این فرهنگ ناجی است. #این_فرهنگ_نجات_دهنده_است. این فرهنگ است که بقا به یک ملت میدهد. این فرهنگ است که این شهیدان را سربلند نگه میدارد.
۲.۹k
۱۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.