یه بار جوری دستاشو گرفته بودم که

یه بار جوری دستاشو گرفته بودم که
تک‌تک انگشتام لابه‌لای انگشتاش بود ،
هر انگشتم سهم خودشو از دستاش
داشت ، اون موقع بود که فهمیدم
عدالت چقدر میتونه شیرین باشه💏♥️
.
دیدگاه ها (۰)

.صدایت که کردم،💕جانم گفتیمانده ام با این صدسالی که به عمرم ا...

قل الحق ولو علی نفسگ حق رو بگو حتا اگه ب ضرر تو باشع

قربون عشقم برم که هم رفیقمه هم عشقمه هم انگیزمههم جونمههم مح...

.یکی رو تو قلبم دارم که نباشه نیستم ، یکی رو دوست دارم که هم...

شوهر دو روزه. پارت۵۴

# رز _ سیاه PART _ 52 « تارا» ساعتای ۹ بود که تهیانگ برام غ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط