ابراهیم به افق مینگریست و در انتظار بود تا خورشید از پس

ابراهیم به افق می‌نگریست و در انتظار بود تا خورشید از پس دشت‌های وسیع طلوع کند.

- گویی خورشید برای تماشای ما طلوع می‌کند. روزبه این کلام را با جان خود نوشید. او عظمت آدمی را در این کلام حس کرد و این‌که خداوند همه‌چیز را برای آدمی آفریده است.

- بیدار باشیم تا خورشید تماشایمان کند. ما هم او را به تماشا بایستیم. چشم در چشم جهان بگشاییم و ببینیم و دیده شویم.

روزبه، تا جهان زیبایی تو را نبیند، زیبایی خود را به تو نشان نخواهد داد. فرشتگان، زیبایی هستی‌اند. تا آن‌ها را نبینی به ملکوت راه پیدا نخواهی کرد.

آن‌ها همین‌جا در کنار من و تو ایستاده‌اند. از ما مراقبت می‌کنند. هر روز دل ما را آمادهٔ رفتن به بهشت می‌کنند. این ما هستیم که از دعوت دل دور می‌شویم و با دل قهر می‌کنیم. انوار روشن و سیال خورشید را بنگر. ببین چگونه در آسمان شناورند؛ درست مثل فرشتگان.

#رؤیای_یک_دیدار
#بریده_کتاب
دیدگاه ها (۰)

خیلی هوای بچه های شهرستان را داشت. هم خرج بیشتری داشتند و هم...

چند روزی به اربعین مانده بود که رسیدم کربلا و برای زیارت راه...

روزبه همراه یارانش نزد پیامبر رفت تا شرایط آزادی اش را بگوین...

وقتی چشم باز کرد دستهای مهربان پیامبر بر روی صورتش بود که نو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط