زخم کهنه فصل دوم

زخم کهنه فصل دوم )
پارت ۶۰
جیگر ترین دکتر دنیا الآن سوار ماشینم شد. چه افتخار

بزرگی!


جانگمی با چرب زبونی گفت و تهیونگ خندید.بعد از تصمیم برای شام چند دقیقهای بینشون سکوت بود و دوباره جانگمی بود که شروع کرد: چخبرا اوپا ؟ از کی می آی درمانگاه ؟

تهیونگ نفس عمیق کشید از دست سوال های جانگمی

نمی تونست فرار کنه

یه هفته ای میشه

کوتاه گفت و میدونست سوال بعدی قراره

چی

باشه !

تو جراحی اوپا، نباید جات توی اتاق عمل باشه ؟

تهیونگ از حجمی که زده بود وسط خال خنده اش گرفت.

با حرصی که تمام این مدت روی دلش انباشته شده بود

خندید و حواسش نبود موقع گفت این جمله تا

چه حدخندید و حواسش نبود موقع گفت این جمله تا چه حد دندونهاشو روی هم فشار داده چرا ولی لی یه کثافته که

کاری کرده که هیچ بیمارستانی قبولم نکنه !

بعد از گفتن جمله ی تلخش سکوت شد.جانگمی هم توقع این لحن گزنده رو نداشت و چند دقیقه ای شوکه به روبرو خیره موند و بالآخره تهیونگ گفت: مهم نیست رز شی! با کار توی درمانگاه هم میتونم زنده بمونم . نگران نباش!

لیاقت تو یه مطب اجاره ای توی درمانگاه نیست اوپا چطور مهم نیست ؟

و

جانگمی یکدفعه با صدای بلند و حرصی ای گفت تهیونگ پرید خب انگار آتیش اون دختر تندتر بود !

چیکار کنم ؟ برم به پاش بیفتم بگم توروخدا اینکارو با

زندگی من نکن؟

چرا فقط بجای جنگیدن باهاش راه نمی آی؟

تهیونگ چند لحظه قیافه ی جدی و آرومش رو نگاه کرد.دندونهاش رو روی هم .کشید اون دختر اگه میدونست چی به سر دوست پسرش اومده هیچوقت اینقدر راحت این حرف رو میزد ؟

چون اون یه بار زندگی منو نابود کرده دیگه بسمه رز

شی!

لحنش اونقدر سرد بود که جانگمی گیج برگشت و نگاهش

کرد.

اوپا۔

چند
دیدگاه ها (۲)

زخم کهنه فصل دوم )پارت ۶۱ لحظه به صورت بی حسش خیره موند و گ...

زخم کهنه فصل دوم )پارت ۶۲ ناخواسته مشتش رو روی میز گذاشت. جا...

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۹ زیادی ! چند دقیقه ای میشد که بیدار ...

زخم کهنه فصل دوم )پارت۵۸رو داد : حالا فهمیدین چرا گفتم دروغ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط