دلم یک فقره دیوانه می خواهد ،
دلم یک فقره دیوانه میخواهد ،
که بیاید و باهم برویم سراغ تمام دیوانگیهایِ دنیا!
سوار ماشین سادهاش بشوم و تمام دوربینهای کنترل سرعت شهر ما را ثبت کنند...
که آدرنالین از گونههایم بیرون بپاشد...
ک بوسهاش بر روی گونههایم دیوانهترم کند...
برویم تا بلندترین نقطهی شهر و دستهای همدیگر را فشار دهیم و بلند جیغ بکشیم که تمام عالم ببینندمان...!
چشمهایمان را بر روی یکدیگر باز کنیم و باهم با عمق عمیقِ چشمهایمان حرف بزنیم...
که بنشینیم و تمام شعرهای جهان را معنا کنیم و تمام آهنگهای مشترکمان را داد بکشیم...
که صبح که میشود ابتدای هم باشیم ،
که شبها آخرین اسمی که یادمان میآید هم...
که وقتی از دور میآید دلم ناگهان بریزد و دستهایم مور مور شود و قلبم همان ریتم نامرتب را یادآوری کند...
اصلا اورا که میبینم چندثانیه نزند تا نگرانم شود و من قربان چشمهایش بروم با آن نگرانی درونش...
که وقتی میخواهد بیاید تهران را مرتب کنم ،
ولیعصر را گل کاری کنم و ابرها را آماده...!
من بمیرم برای چشمهایش که منتظر من باشد...
برای دستهایش با آن دسته گل نرگس که سردی زمستان را برایم به جان میخرد...
من بمیرم برای دیوانگیهایمان!
من بمیرم برای تویِ دیوانهام..!
باید بیایی تا تمام دیوانگیهایم را بریزم در دستانت ،
تکیه کنم به آغوشت و چشمهایم را ببندم ،
بیا...💛
#جانِ_مَن♥
که بیاید و باهم برویم سراغ تمام دیوانگیهایِ دنیا!
سوار ماشین سادهاش بشوم و تمام دوربینهای کنترل سرعت شهر ما را ثبت کنند...
که آدرنالین از گونههایم بیرون بپاشد...
ک بوسهاش بر روی گونههایم دیوانهترم کند...
برویم تا بلندترین نقطهی شهر و دستهای همدیگر را فشار دهیم و بلند جیغ بکشیم که تمام عالم ببینندمان...!
چشمهایمان را بر روی یکدیگر باز کنیم و باهم با عمق عمیقِ چشمهایمان حرف بزنیم...
که بنشینیم و تمام شعرهای جهان را معنا کنیم و تمام آهنگهای مشترکمان را داد بکشیم...
که صبح که میشود ابتدای هم باشیم ،
که شبها آخرین اسمی که یادمان میآید هم...
که وقتی از دور میآید دلم ناگهان بریزد و دستهایم مور مور شود و قلبم همان ریتم نامرتب را یادآوری کند...
اصلا اورا که میبینم چندثانیه نزند تا نگرانم شود و من قربان چشمهایش بروم با آن نگرانی درونش...
که وقتی میخواهد بیاید تهران را مرتب کنم ،
ولیعصر را گل کاری کنم و ابرها را آماده...!
من بمیرم برای چشمهایش که منتظر من باشد...
برای دستهایش با آن دسته گل نرگس که سردی زمستان را برایم به جان میخرد...
من بمیرم برای دیوانگیهایمان!
من بمیرم برای تویِ دیوانهام..!
باید بیایی تا تمام دیوانگیهایم را بریزم در دستانت ،
تکیه کنم به آغوشت و چشمهایم را ببندم ،
بیا...💛
#جانِ_مَن♥
۹.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۰