خدا را چه دیدی

.
خدا را چه دیدی

شاید یک روز در کافه ای دنج و خلوت این کلمه ها صوت شدند

برای گوش های تو که روی صندلی رو بروی من نشسته ای

و برای یک بار هم که شده چای تو سرد شد …

بس که خیره ماندی به من …
دیدگاه ها (۱)

بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگاربه هوایی سرد برمی گردمدر پ...

.احتیاجی به مستی نیستیک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کندوقتی م...

.هنوز دو قهوه داغ و تلخ روی میز هستنداما تو نیستی ….

.کافه چی …امشب قهوه نمی خواهم فقط بگو امروز به کافه ات سر زد...

﴿ برده ﴾۱۶. part بازم یه شب دیگه گذشت اگه با دورغ بود یا نق...

درونم شکسته است راه که میروم صدای گوش خراش تکه هایم در درون...

🍁🧡 درونم شکسته است راه که میروم صدای گوش خراش تکه هایم در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط