در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان م

در افسانه ها آمده، روزی که خداوند جهان را آفرید فرشتگان مقرب را به بارگاه فرا خواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به خدا گفت:
- آن را در زیر زمین مدفون کن.
فرشته دیگری گفت:
- آن را در زیر دریاها قرار بده.
سومی گفت:
- راز زندگی را در کوهها قرار بده. ولی خداوند فرمود: اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند. در حالی که من می خواهم راز زندگی را در دسترس همه بندگانم قرار بدهم.
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت:فهمیدم! ای خدای مهربان، راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده. زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب و درون خودش نگاه کند.
و خداوند این فکر را پسندید.
دیدگاه ها (۵)

پیامبری و درختی و جوانی در جوار هم آرمیده بودند. پیامبر نامش...

کشتی در طوفان شکست و غرق شد. فقط دو مرد توانستند به سوی جزیر...

مردی، دیروقت، خسته از سرکار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج س...

همیشه کسانی را که خدمت می ‌ کنند به یاد داشته باشیددر روزگار...

#درخواستی#تکپارتیتو عضو نهم بودی و داشتی یه شب دیگه رو توی خ...

📙#داستان_کوتاه✍#جهل_و_بخلجوک طنز آلود زیر متاسفانه حقیقت درد...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط