تک پارتی دل شکسته
تک پارتی دل شکسته
جیهوپ . دیگه گریه نکنی ها راستی فردا میری مدرسه
ته . اوهوم باشه خداحافظ
جیهوپ. خداحافظ
از دوستش خداحافظی کرد و نزدیک خونه شود دم در اصلی رفت و کلید رو به در انداخت و درباز شود حدث میزد مادرش خونه باشه چون قرار بود صبح تا ظهر بره خرید پدرش هم تا فردا صبح سر کار بود تهیونگ خدا رو شکر میکرد که خانواده اش خونه نیستن کیفش رو انداخت به در و بدون عوض کردن لباس هایش خودش رو رها کرد رو تخت و شروع کرد به گریه کردن تغیسیر اون نبود که این اتفاق افتاده بود اون فقط استرس میگرفت و اعتماد به نفس نداشت اون نمی خواست این اتفاق بیفته دوست های قدیمیش می دونستن که تهیونگ نمی تونه جلوی جمع یک متن یا شعر بخونه اما اون پسر نمی دونست اونا نمی دونستن که چقدر حرف هاشون درد داره ...
فلش بک ₱¹
تهیونگ و جونگین درحال باری بودن که با اون مین هو همه چی تغییر کرد
مین هو. من فقط این کیم رو دوست دارم اشاره به جونگمین
ته یونگ . واسم مهم نیست
فقط یک دور از بازی مونده بود که با بردن جونگمین بازی تموم شود
مین هو . جونگمین همیشه اول هست اصلا جونگ مین
تهیونگ بسه دیگه من برم این رو بردارم
پایان فلش بک ¹
فلش بک ¥²
سوهو . اما سارا خودش نخواست امتحان بدن
سارا من داشتم سر کلاس۱۲ امتحان جغرافیا میدادم
معلم . سارا تو سر کلاس ۱۲ چکار میکردی و چرا داشتی امتحان میدادی
سارا . نمره ی من زیر ۵۰بود و خانم پارک گفتن دوباره باید امتحان بدم
معلم . همین الان شعر رو بخون
سارا بعد از خواندن شعری که درست بلدش نبود نشست
معلم . پارک دودو وو
بله استاد
معلم همین الان شعر رو از حفظ بخون
و خوند
معلم . کیم تهیونگ شعر رو بخون
ویو معلم من می دونم که شعر رو بلده قشنگ میشه از چشماش دید که چقدر اطمینان داره
ویو ته .
من با همه ی بچه های کلاس آشنا هستم و همه رو میشناسم اما مشکل اینجا بود که شخصیت هم رو نمی شناختیم و تازه سال اولی بودیم
دوستای قدیمی من از من خوب شناخت داشتن ولی دوباره اون استرس لعنتی سراغش اومد جمعیت بچه ها هم حدود ۳۴نفر بودن ولی اون استرس داشت تهیونگ آدم درونگرایی بود که سعی میکرد با دیگران به راحتی دوست شود و به دوستاش وابسته نشود بیت اول و دوم رو به خوبی خوند ولی مصراع اول بیت دوم مونده بود و استرس شدیدی داشت
ادامه پارت دوم میزارم
جیهوپ . دیگه گریه نکنی ها راستی فردا میری مدرسه
ته . اوهوم باشه خداحافظ
جیهوپ. خداحافظ
از دوستش خداحافظی کرد و نزدیک خونه شود دم در اصلی رفت و کلید رو به در انداخت و درباز شود حدث میزد مادرش خونه باشه چون قرار بود صبح تا ظهر بره خرید پدرش هم تا فردا صبح سر کار بود تهیونگ خدا رو شکر میکرد که خانواده اش خونه نیستن کیفش رو انداخت به در و بدون عوض کردن لباس هایش خودش رو رها کرد رو تخت و شروع کرد به گریه کردن تغیسیر اون نبود که این اتفاق افتاده بود اون فقط استرس میگرفت و اعتماد به نفس نداشت اون نمی خواست این اتفاق بیفته دوست های قدیمیش می دونستن که تهیونگ نمی تونه جلوی جمع یک متن یا شعر بخونه اما اون پسر نمی دونست اونا نمی دونستن که چقدر حرف هاشون درد داره ...
فلش بک ₱¹
تهیونگ و جونگین درحال باری بودن که با اون مین هو همه چی تغییر کرد
مین هو. من فقط این کیم رو دوست دارم اشاره به جونگمین
ته یونگ . واسم مهم نیست
فقط یک دور از بازی مونده بود که با بردن جونگمین بازی تموم شود
مین هو . جونگمین همیشه اول هست اصلا جونگ مین
تهیونگ بسه دیگه من برم این رو بردارم
پایان فلش بک ¹
فلش بک ¥²
سوهو . اما سارا خودش نخواست امتحان بدن
سارا من داشتم سر کلاس۱۲ امتحان جغرافیا میدادم
معلم . سارا تو سر کلاس ۱۲ چکار میکردی و چرا داشتی امتحان میدادی
سارا . نمره ی من زیر ۵۰بود و خانم پارک گفتن دوباره باید امتحان بدم
معلم . همین الان شعر رو بخون
سارا بعد از خواندن شعری که درست بلدش نبود نشست
معلم . پارک دودو وو
بله استاد
معلم همین الان شعر رو از حفظ بخون
و خوند
معلم . کیم تهیونگ شعر رو بخون
ویو معلم من می دونم که شعر رو بلده قشنگ میشه از چشماش دید که چقدر اطمینان داره
ویو ته .
من با همه ی بچه های کلاس آشنا هستم و همه رو میشناسم اما مشکل اینجا بود که شخصیت هم رو نمی شناختیم و تازه سال اولی بودیم
دوستای قدیمی من از من خوب شناخت داشتن ولی دوباره اون استرس لعنتی سراغش اومد جمعیت بچه ها هم حدود ۳۴نفر بودن ولی اون استرس داشت تهیونگ آدم درونگرایی بود که سعی میکرد با دیگران به راحتی دوست شود و به دوستاش وابسته نشود بیت اول و دوم رو به خوبی خوند ولی مصراع اول بیت دوم مونده بود و استرس شدیدی داشت
ادامه پارت دوم میزارم
۳.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.