صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم

صد #نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

؛▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
#جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی
بازآ تو از این #غربت تا چند پریشانی

صد #نامه فرستادم، صد راه نشان دادم
یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی

گر نامه نمی‌خوانی، خود نامه تو را خواند
ور راه نمی‌دانی در پنجهٔ ره-دانی

بازآ که در آن محبس #قدر تو نداند کس
با #سنگ_دلان منشین چون #گوهر این کانی

ای از دل و جان رسته، دست از دل و جان شسته
از دام جهان جسته بازآ که ز بازانی

هم آبی و هم جویی هم #آب همی‌جویی
هم #شیر و هم #آهو یی هم بهتر از ایشانی

چند است ز تو تا #جان تو طرفه تری یا جان
آمیخته‌ای با جان یا پرتو جانانی

نور قمری در شب قند و شکری در لب
#یا_رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی

هر دم ز تو زیب و فر از ما دل و جان و سر
#بازار چنین خوشتر خوش بدهی و بستانی

از #عشق تو جان بردن، وز ما چو شکر مردن
#زهر از کف تو خوردن #سرچشمه حیوانی

#مولانا
#غزل
#دیوان_شمس

؛__________❤__________

#شعر #نثر
#گنجینه_ادب_فارسی
#ادبیات_فارسی
#سرای_فارسی
#آشیانه_شعر_نثر
#داستان #داستانک
#حکایت #شعر_آیینی
دیدگاه ها (۰)

بی تو مرااز روی صندلی‌های #دو_نفرهبلند می‌کنندتا بتوانندکنار...

#درویش ی به نزد پادشاهی رفت،▪️#پادشاه باو گفت: که «ای زاهد!»...

مگو #پرنده در این لانه ماندنش سخت استبمان! که مهر تو از سینه...

از #حسینیه‌ ها به #کاخ_سفید«#کربلا ماند و رفت #کاخ_یزید »▪️ا...

هر چه می خواهد دل تنگت بگو صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط