جای لبهایم به روی شانه ات آتش گرفت
جای لبهایم به روی شانه ات آتش گرفت
اشک میریزد خیالم پشت قاب خاطره
روزها با خواب تو، شب ها میان بسترم
هوش می رفت از سرم در پیچ و تاب خاطره
لعنتی بعد از تو اینجا زندگی یعنی همین
قهوه و سیگار، پیکی هم شراب خاطره
چارپایه می گذارد هر نفس زیر دلم
دعوتم هرشب به بزم این طناب خاطره
رفته ای؟ یا که نبودی؟ یا که اصلاً نیستی
غرق دریا می شوم در این سراب خاطره
با تو هستم معنی رویای خیس لحظه ها
رفته ام از خاطرت مثل شهاب خاطره
#سید_مصطفی_هاشمی
اشک میریزد خیالم پشت قاب خاطره
روزها با خواب تو، شب ها میان بسترم
هوش می رفت از سرم در پیچ و تاب خاطره
لعنتی بعد از تو اینجا زندگی یعنی همین
قهوه و سیگار، پیکی هم شراب خاطره
چارپایه می گذارد هر نفس زیر دلم
دعوتم هرشب به بزم این طناب خاطره
رفته ای؟ یا که نبودی؟ یا که اصلاً نیستی
غرق دریا می شوم در این سراب خاطره
با تو هستم معنی رویای خیس لحظه ها
رفته ام از خاطرت مثل شهاب خاطره
#سید_مصطفی_هاشمی
۳.۹k
۱۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.