پارت ۳
پارت ۳
من و یونگی چمدونا رو بردیم و بعدش نشستیم کنار میونگ و هان نشستیم بعد چند ساعت به اردوگاه رسیدیم قرار بود ۳ هفته اونجا باشیم
ناظم:خب بچه ها شماره ی اتاق هارو بهتون میدیم و میرید تو اتاق با همراه هاتون
میونگ و هان اتاق ۵
لیا و مینهو اتاق ۱۷
سانا و چانگ وو اتاق ۹
لارا و هیون اتاق ۱۵
ا/ت و شوگا اتاق ۷ و....
ما رفتیم و وارد اتاق شدیم باورمان نمیشد یه تخت دونفره داشت وای من خجالت میکشیدم که با برادرم تو یه تخت بخوابم
یونگی:باخودش*چه فرصت خوبی که پیش ا/ت باشم یِس
ا/ت:من رو زمین میخوابم
یونگی:نه نمیخواد ۳ هفتس چیزی نیست
بعد چند مین لارا اومد اتاق ما
بچه ها بیاید پایین میخوایم جرات حقیقت بازی کنیم
ماهم رفتیم پایین
و شروع کردیم به بازی کردن
بطری افتاد به من و سانا و سانا باید از من سوال میپرسید
سانا :جرات یا حقیقت
+جرات
سانا:باید دوس پسرتو ببوسی
+ولی من که دوست پسر ندارم
سانا:خب پس باید جذاب ترین پسر این جمع و ببوسی
+شرایط برام سخت بود خیلی سریع یونگیو بوسیدم
و همه گفتن:اووووووووو
که یونگی منو سمت خودش کشوند و منو
بوسید
و دوباره همه گفتن:اوووووو
باورم نمیشد برادرم اولین بوسه ی منو مال خودش کرد هیچوقت همچین فکری نمی کردم
از خودم جداش کردم و به اتاقمون رفتم
و......
شرط براش میزارم
لایک ها :۳ تا
کامنت :دوتا
من و یونگی چمدونا رو بردیم و بعدش نشستیم کنار میونگ و هان نشستیم بعد چند ساعت به اردوگاه رسیدیم قرار بود ۳ هفته اونجا باشیم
ناظم:خب بچه ها شماره ی اتاق هارو بهتون میدیم و میرید تو اتاق با همراه هاتون
میونگ و هان اتاق ۵
لیا و مینهو اتاق ۱۷
سانا و چانگ وو اتاق ۹
لارا و هیون اتاق ۱۵
ا/ت و شوگا اتاق ۷ و....
ما رفتیم و وارد اتاق شدیم باورمان نمیشد یه تخت دونفره داشت وای من خجالت میکشیدم که با برادرم تو یه تخت بخوابم
یونگی:باخودش*چه فرصت خوبی که پیش ا/ت باشم یِس
ا/ت:من رو زمین میخوابم
یونگی:نه نمیخواد ۳ هفتس چیزی نیست
بعد چند مین لارا اومد اتاق ما
بچه ها بیاید پایین میخوایم جرات حقیقت بازی کنیم
ماهم رفتیم پایین
و شروع کردیم به بازی کردن
بطری افتاد به من و سانا و سانا باید از من سوال میپرسید
سانا :جرات یا حقیقت
+جرات
سانا:باید دوس پسرتو ببوسی
+ولی من که دوست پسر ندارم
سانا:خب پس باید جذاب ترین پسر این جمع و ببوسی
+شرایط برام سخت بود خیلی سریع یونگیو بوسیدم
و همه گفتن:اووووووووو
که یونگی منو سمت خودش کشوند و منو
بوسید
و دوباره همه گفتن:اوووووو
باورم نمیشد برادرم اولین بوسه ی منو مال خودش کرد هیچوقت همچین فکری نمی کردم
از خودم جداش کردم و به اتاقمون رفتم
و......
شرط براش میزارم
لایک ها :۳ تا
کامنت :دوتا
۱۲.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.