ویو آت

ویو آت
ما تو جنگل بودیم که یهو نینا حالش بد شد و گفت آب و اکسیژن نیاز داره سریع رفتیم سمت دریا بعد ۵ دقیقه یه پری با یه چیز عجیب تو دستش جلومون بود و بال هاشم طوسی بود برای اینکه بهش پز بدم مال من سفیده بال هامو باز کردم که نینا جیغ کشید یه تور روش افتاده بود و گوشه هاش توپ های آهنی کوچیک بود که نمیتونست بلند بشه و بعد من هم گرفتار تله شدم یه پسر اومد و پریه رفت تو کالسکه و یه چیزی به پاش بستن اون پسره اومد سمتمون که با دقت بهش نگاه کردم بال نداشت!!یعنی پری نبود...پس چی بود؟یه ماسک گذاشته بود نکنه....یاخدا

÷ا.ت من چند دقیقه دیگه برمی‌گردم به حالت عادی اینا چیه(گریه)

+نینا فقط ساکت باش خودت گفتی میخوای دنیای خوناشام و ببینی....اون پسره خوناشامه.( بغض)مارو گرفته

÷ن..نه آت نه مادرم که ملکست می‌گفت هیچ خوناشامی پری دریایی ندیده فقط فکر میکنن افسانه ایم ا...اگه منو بگیرن میفهمن وجود داریم و ممکنه پیدامون کنن (گریه شدید)

از ترس مور مورم شد که اون پسر اومد سمتمون خیلی کراش بود
-اووووو ببین کیا یا بهتر بگم چیا اینجان...یه پری دریایی...افسانه بودید نه؟؟؟میدونستم وجود دارید بالاخره اون آکواریوم اتاقم پر میشه (پوزخند)
÷ولمون کن بزار بریم توروخدا قول میدیم دیگه نیایم اینورا

شرایط
۳۵ لایک
۷ کامنت
۹ بازنشر
دیدگاه ها (۱۰)

-اوووو تازه اومدی... فقط چون پری دریایی هستی چیزی بهت نمی‌گم...

ویو کوککه رفت و یه گوشه از آکواریم نشست و دمش و بغل کرد-ببین...

ویو کوک -من پری هامو میشناسم...همشون سلیطن(نیشخند)°ا..ارباب ...

حالا فهمیدی چرا میگم گیر بده بهمممممhttps://wisgoon.com/foxb...

این فیک و می‌خوام نصفه بزارم....بریم یه فیک دیگه شاید حمایتا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط