ویو کوک

ویو کوک
-من پری هامو میشناسم...همشون سلیطن(نیشخند)
°ا..ارباب م..
-خفه...راه میوفتیم
بادیگارد ها کالسکه رو راه انداختن طناب هارو تو دستم گرفتم و صورتمو پوشوندم پوستم به آفتاب حساسه چون خوناشامم ولی مثل خوناشامای غرب نمیسوزم دیدم پری هه داره زیادی بالا می‌ره طناب و کوتاه کردم که یکم اومد پایین
-دیدیشون بهم بگو
°چشم
یکم گذشت طرف دریا بودیم که داد زد
°ا..ارباب اربابببببب اونجان پری دریایی حالش بده و انگار میخواد برگرده به حالت قبل
خیلی خوشحال شدم بالاخره آرزوی چندین سالم برآورده میشد تفنگ و برداشتم و دادم به پری هه و پاشو باز کردم
-روت حساب کردم....خراب کنی می‌کشمت
°چرا من؟
-تو یه پری هستی اگه اونا تورو ببینن شک نمیکنن منو ببینن قرار میکنن
°چشم ارباب بسپریدش به خودم....پری بال دار هم بگیرم؟
بهش نگاه کردم پری زیبایی بود حیفم اومد تو عمارتم نباشه
-اره ولی اول پری دریایی
°اکی
و رفت زیادی باهاش مهربون بودم باید تغییرش بدم پرو شده به بادیگاردا علامت دادم که صدای جیغ اومد از کالسکه پریدم پایین و رفتم سمت دریا که دیدم کارشون درست انجام داده و جفتشونو گرفته و با صدای خیلی لوس گفت
°ارباب با موفقیت انجام شد
آنقدر ذوق داشتم که نگو ولی نشون نمیدادم به بادیگارد علامت دادم پری رو ببرن تو کالسکه و پاشو ببندن
دیدگاه ها (۰)

ویو آتما تو جنگل بودیم که یهو نینا حالش بد شد و گفت آب و اک...

-اوووو تازه اومدی... فقط چون پری دریایی هستی چیزی بهت نمی‌گم...

حالا فهمیدی چرا میگم گیر بده بهمممممhttps://wisgoon.com/foxb...

دوستان اون یکی پیجم پست گذاشتم درخواستیتونو بگیپhttps://wisg...

-هیششششششش آروم باش الان تموم میشه(پوزخند)ویو کوک لیوانم پر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط