یک روز دیگر به تو فکر نمی کنم

یک روز دیگر به تو فکر نمی کنم
می روم
از خواب ریل ها
وحشت سفر را بگیرم
و برای قلاب ها
واژه هایی تازه صید کنم

می روم
همین حوالی فروردین
از خیابانهای با تو بودن
و لباسی تازه
برای باورهای پوسیده ام می خرم
و جمعیتی جدید
برای مرزهای افسرده تنم
تا بفهمی در من سقوط کردی

می روم یک چمدان بخرم
برای خاطره هایت
تا معنی سفر را بفهمی
می روم
تا به غبار ایینه ها
لبخند تحویل بدهم
و خواب نوازش را لای موهایم
کوتاه می کنم
می روم
انقدر می روم
تا بمیرم
و دوباره متولد شوم
دیدگاه ها (۱)

مرا زیاد ببوس'' پدر''تو'' تنها مردی'' هستی که ...

شعر هایم برای تووووشبیه سنجاق سری استکه در لا به لای لب هایت...

در شعر‌های گمشده در باراندر کوچه‌های رفته به خاموشیدنبال ردّ...

نه هوس بودنه سیبیتو پَری، من آدم به هوایِ نَفَسَت من به زمین...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط