خدای من...
خدای من...
نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم...
در هیاهوی بازار
در خستگی هنگام نماز
در وسوسه های نفس ام
نمیدانم
اما ، گاهی تو را گم میکنم
مثل کودکی که در بازار، دستان مهربان مادرش را رها کرده و به تماشای عروسکی مشغول است...!
بعد میبیند مادرش نیست
و هیچ عروسکی او را خوشحال نمی کند...!
به کودکی ام بنگر...
هرچند خودم تو را گم میکنم
اما
تو پیدایم کن...
نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم...
در هیاهوی بازار
در خستگی هنگام نماز
در وسوسه های نفس ام
نمیدانم
اما ، گاهی تو را گم میکنم
مثل کودکی که در بازار، دستان مهربان مادرش را رها کرده و به تماشای عروسکی مشغول است...!
بعد میبیند مادرش نیست
و هیچ عروسکی او را خوشحال نمی کند...!
به کودکی ام بنگر...
هرچند خودم تو را گم میکنم
اما
تو پیدایم کن...
۱.۵k
۰۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.