پآرت23. دلبرک شیرین آستآد

پُـــــــآرتُـــــــ23. دلبےـرک شےـیرینےـ آسےـتےـآد🍭

همگی با عجله صبحانه رو خوردیم و جمع کردیم.

مامان بهناز که دوتا خانم رو آورده بود برا تمیز کردن خونه که داشتن تمیزکاری میکردن و بعضی چیزا رو جابه‌جا میکردن یا تغییر دکوراسیون میدادن. خودشم بلند شد بره دنبال غذا درست کردن. کلا مامان بهناز دست‌پختش حرف نداشت. عالیییییییییی اصلااااا.

همگی با عجله میدوییدن اینور و اونور. خدایی یه چیزی میگم فقط نخندید. اگه بگم وقتی دیدمشون که میدوییدن و توی ذهنم جمله"میگ میگ" پلی نشد خدایی عین چی دروغ گفتم.

راه افتادم به طرف اتاقم که برم و آماده شم.

با بیخیالی و خوش خوشان و قر و فر از پله ها بالا رفتم و وارد اتاقم شدم. با برداشتن حولم راه افتادم به طرف در حموم. خدایا آخه این وسواس کوفتی چیه انداختی تو جون من؟ احساس میکنم دو زیست شدم انقد رفتم حموم. نرم حمومم که روانی می‌شم همش احساس میکنم کثیفم. خدایا دیگه بسه*به یاد اون آهنگه:دیگه بسه🤣😁

وارد حموم شدم و لباسامو درآوردم و دوش آب گرم باز کردم و رفتم زیر دوش. اخیشششششش. حس عالییییی.

یه چهل و پنج دقیقه بعد که قشنگ کنسرت گرفتم و تخلیه انرژی شد با پوشیدن حولم از حموم بیرون اومدم

به طرف کمدم رفتم و در کمدمو باز کردم. بعد از پوشیدن یه ست قرمز رنگ. در کمد لباسامو باز کردم. خببببب. بزار ببینم چی دارممممم.

یه کت و شلوار ست هم مشکی که روش خطای سفید داشت بیرون کشیدم. کفشای مشکی ونس تمام سفیدم رو بیرون آوردم. زیر کتم تاپ سفید بیرون آوردم.

شلوارمو پوشیدم و تاپ سفیدمو پوشیدم و زدمش توی شلوارم ولی کتمو نپوشیدم نشستم جلوی اینه. با هزارتا بدبختی اون دسته خرمنو خشک کردم و همونطوری باز گذاشتم.

یه آب رسان زدم به پوستم و چون پوست خودم سفید بود فقط یا رژ گونه و خط لب و برق لب و تماممممم.

کتمو پوشیدم و با پوشیدن کفشام و خالی کردن عطرم روی خودم و برداشتن پاره تنم"گوشی عزیزممممم" از اتاقم بیرون رفتم


پارت قشنگمون تقدیم نگاهای زیباتون ❤️❤️❤️
دیدگاه ها (۰)

یعنی جدی میگم هاااا. از همه جام داره اکلیل میزنه بیروننننننن...

پآرت22. دلبرک شیرین آستآد

نفرین شیرین. پارت 1

پآرت15. دلبرک شیرین آستآد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط