دیوانه جان

👌 🏼 👌 🏼
دیوانه جان!
درست است که ناکوکیم
درست است که میگرییم،
درست است که کودکان درونمان
دیگر از بومی به بوم دیگر نمیپرند،
دیگر به پای نقالی
و شاهنامه خوانی پیرمردان نمی نشینند،
دیگر به خاطر تنی به آب زدن
کلاه بر سر مادر هاشان نمیگذارند،
دیگر به مدرسه نمیروند
و بر
نیمکت ها خاطره حک نمیکنند،
درست است که زنده ایم
اما دل و دماغ دوست داشتن را نداریم،
اما
و باز هم اما،
اما من دلم تنگ است،
اما من
پشیمانم،
دوست دارم که برگردی،
دوست دارم که اولین و آخرین سبب،
برای جست و خیز کردن،
برای پای کوفتن
برای جوانی
برای کودکی ام باشی،
دوست دارم بیایی و باهم به دنیا برگردیم،
به آنجایی که عشق
کودک است
عشق کوچک است،
عشق دخترکی است با کتانی های رنگ و رورفته،
با موهای فر خورده
و لی لی کنان هایی که راه به شادی میبرند،
دوست دارم که برگردی وشادمانی ام بخشی...