با یک پاییز آمد

با یک پاییز آمد
عاشق شدم
سالها گذشت
دریک پاییز دیگر
رفت
زمستان بود که سر زده از راه رسید
من میترسم از این آمدن و رفتن ها
می ترسم بهار که شد
وسط شکوفه ها
میان خندهای نوبرانه ام
لابه لای دل خوشی های زنانه ام
دستانم را ول کن
باز هم برود
و برگریزان عمرم زودتر از پاییزی دیگر
از راه برسد....

#پریناز_ارشد
دیدگاه ها (۱)

کافیست همدیگر را دوست بداریم مثل نسیم دم صبحعشق تو تازه متول...

خوش بحال برگ ها زیر پاهایت خش خش میکنندآنجا پاییز استخوش بحا...

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جاز پس صبر تو را او به سر...

مرا ببوس برایم شعر بخواناز عطر تنتآغوش مرا نوبرانه کن#پریناز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط