گل رو به طرف بابا دراز کرده بود
گل رو به طرف بابا دراز کرده بود
می گفت :
" بابا جون بگیر "
بابا نگاه می کرد و گریه می کرد
تعجب کردم که چرا گل رو نمیگیره
پرستار که ملحفه رو کنار زد دلم آتیش گرفت
دو دست و پای پدر قطع شده بود ..
پدر گریه می کرد و دختر بهش زل زده بود ..
#شهدا
می گفت :
" بابا جون بگیر "
بابا نگاه می کرد و گریه می کرد
تعجب کردم که چرا گل رو نمیگیره
پرستار که ملحفه رو کنار زد دلم آتیش گرفت
دو دست و پای پدر قطع شده بود ..
پدر گریه می کرد و دختر بهش زل زده بود ..
#شهدا
۵.۰k
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.