کرمتو شکر🤲
کرمتو شکر🤲
وبازهم درد وزخمی که همیشه بامن هست...
لاکردار عزرائیل بدجایی گیرم انداخته بود نمیدونم مادرم یا یک مهربونی سره نمازش دعام میکرد که اینبارم به بعد موکول کرد.
دم غروبی بعلت کم شدن آبهای زیر زمینی وپایین رفتن آب چاه باغ پمپ هواکشید و آب قطع شد مجبورشدم پایین بردن پمپ را که همیشه باکمک دونفر انجام میدادم تنهایی انجام بدم که نتیجش شد این زخمها.که اگر دستمو ول میکردم مغلوب عزرائیل جان میشدم!
گرنگهدارمن آن است که من میدانم
شیشه رادربغل سنگ نگه میدارد...
#عاشقانه
#خاصترین
#خالق قادر مهربان
وبازهم درد وزخمی که همیشه بامن هست...
لاکردار عزرائیل بدجایی گیرم انداخته بود نمیدونم مادرم یا یک مهربونی سره نمازش دعام میکرد که اینبارم به بعد موکول کرد.
دم غروبی بعلت کم شدن آبهای زیر زمینی وپایین رفتن آب چاه باغ پمپ هواکشید و آب قطع شد مجبورشدم پایین بردن پمپ را که همیشه باکمک دونفر انجام میدادم تنهایی انجام بدم که نتیجش شد این زخمها.که اگر دستمو ول میکردم مغلوب عزرائیل جان میشدم!
گرنگهدارمن آن است که من میدانم
شیشه رادربغل سنگ نگه میدارد...
#عاشقانه
#خاصترین
#خالق قادر مهربان
۵.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.