روزی تمام شادمانی من سقط کرد و مرد
روزی تمام شادمانی من سقط کرد و مرد
آن شب تمام خانه ی ما مثل ماه بود
از هرم شعله های غمت دود می شدم
یادت شبیحخون به دل خسته می گشود
دلتنگی آمد و کمر شعر را شکست
یک چشمه از تو و چشمت ترانه شد
دیدم قلم به هوای تو رقص می کند
اشک از دو چشم پر آبم راونه شد
شب رفت و صبح آمد و دیدم تو هم....
«حتما جواب شعر مرا او نوشته است »
وای از قمار عشق و خیال نگاه تو
دیدم غریبه داخل شعرت نشسته است
از بس که مهر داده ام و خشم چیده ام
روزی شبیه پوزه ی یک گرگ می شوم
افتادم از بلندی چشمت ،دلم شکست
کم کم اسیر حادثه ی مرگ می شوم
آن شب تمام خانه ی ما مثل ماه بود
از هرم شعله های غمت دود می شدم
یادت شبیحخون به دل خسته می گشود
دلتنگی آمد و کمر شعر را شکست
یک چشمه از تو و چشمت ترانه شد
دیدم قلم به هوای تو رقص می کند
اشک از دو چشم پر آبم راونه شد
شب رفت و صبح آمد و دیدم تو هم....
«حتما جواب شعر مرا او نوشته است »
وای از قمار عشق و خیال نگاه تو
دیدم غریبه داخل شعرت نشسته است
از بس که مهر داده ام و خشم چیده ام
روزی شبیه پوزه ی یک گرگ می شوم
افتادم از بلندی چشمت ،دلم شکست
کم کم اسیر حادثه ی مرگ می شوم
- ۱.۸k
- ۲۳ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط