کاش میشد لحظه ای آرام شد

کاش میشد لحظه ای آرام شد
در میان بازوان گرم تو
یک نگه با اندکی تردید کرد
از حیا و از غرور شرم تو

کاش میشد گریه های خسته را
روزی من بر شانه هایت وا کنم
این نگاه خیس و تر از گریه را
با پناهی از امید آشنا کنم

کاش میشد روزی میگفتی به من
من تو را میخواهمت تا انتها
تو بمان ای عشق جاویدان من
تا نگیرد عشق ما رنگ جفا

حال تنها این منم با یک اتاق
یک نگاه خیس و صبر و انتظار
یک بهانه سر کنم با خاطرات
برگه تقویم های بی تاب و قرار
دیدگاه ها (۶۰)

یک سال و نیم از دوستیمون که فراتر از دوستیه و خواهری به حساب...

بسی خوشحالم بابت داشتنت یگانه بانو جانوم 😍 😍 سوم اسفند ماه...

تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرمتویی آ...

این قلب برفی یا برف قلبی هم تقدیم به همه ی آجیای خوب و خوشگل...

شـــوقِ پــَـروآزتکپآرتی Vفقط شوق پایان داریم، نه آغازپریشون...

شـــوقِ پــَـروآز تکپآرتی V فقط شوق پایان داریم، نه آغاز ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط