کاش میشد لحظه ای آرام شد
کاش میشد لحظه ای آرام شد
در میان بازوان گرم تو
یک نگه با اندکی تردید کرد
از حیا و از غرور شرم تو
کاش میشد گریه های خسته را
روزی من بر شانه هایت وا کنم
این نگاه خیس و تر از گریه را
با پناهی از امید آشنا کنم
کاش میشد روزی میگفتی به من
من تو را میخواهمت تا انتها
تو بمان ای عشق جاویدان من
تا نگیرد عشق ما رنگ جفا
حال تنها این منم با یک اتاق
یک نگاه خیس و صبر و انتظار
یک بهانه سر کنم با خاطرات
برگه تقویم های بی تاب و قرار
در میان بازوان گرم تو
یک نگه با اندکی تردید کرد
از حیا و از غرور شرم تو
کاش میشد گریه های خسته را
روزی من بر شانه هایت وا کنم
این نگاه خیس و تر از گریه را
با پناهی از امید آشنا کنم
کاش میشد روزی میگفتی به من
من تو را میخواهمت تا انتها
تو بمان ای عشق جاویدان من
تا نگیرد عشق ما رنگ جفا
حال تنها این منم با یک اتاق
یک نگاه خیس و صبر و انتظار
یک بهانه سر کنم با خاطرات
برگه تقویم های بی تاب و قرار
۳.۴k
۳۰ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.