نه از زمانه نه از زمینکه من از دست خودم خسته ام!از این ذهن پریشانماز این حس درد آلودماز این هذیان های گاه و بیگاهاز این روح سردرگممچرا بی راهه بروم؟من از دست خودم خسته ام