تک پارتی از سونگمین درخواستی
#تک_پارتی
#سونگمین
یه عصر خستهکننده بود. سونگمین روی کاناپه لم داده بود و با گوشی ور میرفت. تو یواشکی اومدی جلوش، سر خم کردی و با اون لحن خیلی کیوتت گفتی:
ات: «سونگمینی~ میشه بازوتو گاز بگیرم؟»🥹
سرشو بالا آورد، اخماش رفت توی هم ولی گوشهی لبش خنده جمع شد.
سونگمین: «چی؟! بازومو؟ تو دیوونهای؟»
تو جدیتر بهش نگاه کردی، لبتو گاز گرفتی.
ات: «خب… خیلی نرمه، هر بار نگاهش میکنم دلم میخواد یه گاز کوچولو بگیرم…»
سونگمین گوشی رو پرت کرد کنار و خندید. اومد جلوتر، بازوشو برد بالا و نزدیک صورتت گرفت.
سونگمین: «بفرما، گاز بگیر ببینم، ولی اگه درد گرفت دیگه باهات قهر میکنم.»
تو با ذوق دندوناتو گذاشتی روی بازوش و یه گاز گرفتی. سونگمین جیغ ریزی کشید.
سونگمین: «آی! دیوونه! این چه وضعشه؟!»
تو زدی زیر خنده، ولی اون یکهو خم شد، بازوتو گرفت و گفت:
سونگمین: «خب حالا نوبت منه.»
بیهوا صورتتو آورد نزدیک و به جای بازوت، آروم گاز کوچیکی از گردنت گرفت. نفستو حبس کردی، گرمای داغی توی تنت دوید.
ات (با صدای لرزون): «سونگمین… این تقلبه.»
اون خندید، همونطور که نگاهشو روی صورتت قفل کرده بود.
سونگمین: «نه، این دقیقاً عدالته. تو گاز گرفتی، منم گرفتم. تازه… گردنت خوشمزهتر بود.»
صورتت سرخ شد و خواستی چیزی بگی، ولی اون قبل از هر حرفی لبهاشو روی لبات گذاشت. بوسهاش طولانی و عمیق بود، پر از شیطنت، همونجوری که شروعش با یه گاز کوچیک بود.
وقتی عقب کشید، نفسنفس میزد.
سونگمین: «از این به بعد، هر وقت دلت گاز گرفتن خواست… فقط من اجازه دارم، فهمیدی؟»
*پایان*
(اگه بخوای میتونم پارت دوم هم بسازم)
#سونگمین
یه عصر خستهکننده بود. سونگمین روی کاناپه لم داده بود و با گوشی ور میرفت. تو یواشکی اومدی جلوش، سر خم کردی و با اون لحن خیلی کیوتت گفتی:
ات: «سونگمینی~ میشه بازوتو گاز بگیرم؟»🥹
سرشو بالا آورد، اخماش رفت توی هم ولی گوشهی لبش خنده جمع شد.
سونگمین: «چی؟! بازومو؟ تو دیوونهای؟»
تو جدیتر بهش نگاه کردی، لبتو گاز گرفتی.
ات: «خب… خیلی نرمه، هر بار نگاهش میکنم دلم میخواد یه گاز کوچولو بگیرم…»
سونگمین گوشی رو پرت کرد کنار و خندید. اومد جلوتر، بازوشو برد بالا و نزدیک صورتت گرفت.
سونگمین: «بفرما، گاز بگیر ببینم، ولی اگه درد گرفت دیگه باهات قهر میکنم.»
تو با ذوق دندوناتو گذاشتی روی بازوش و یه گاز گرفتی. سونگمین جیغ ریزی کشید.
سونگمین: «آی! دیوونه! این چه وضعشه؟!»
تو زدی زیر خنده، ولی اون یکهو خم شد، بازوتو گرفت و گفت:
سونگمین: «خب حالا نوبت منه.»
بیهوا صورتتو آورد نزدیک و به جای بازوت، آروم گاز کوچیکی از گردنت گرفت. نفستو حبس کردی، گرمای داغی توی تنت دوید.
ات (با صدای لرزون): «سونگمین… این تقلبه.»
اون خندید، همونطور که نگاهشو روی صورتت قفل کرده بود.
سونگمین: «نه، این دقیقاً عدالته. تو گاز گرفتی، منم گرفتم. تازه… گردنت خوشمزهتر بود.»
صورتت سرخ شد و خواستی چیزی بگی، ولی اون قبل از هر حرفی لبهاشو روی لبات گذاشت. بوسهاش طولانی و عمیق بود، پر از شیطنت، همونجوری که شروعش با یه گاز کوچیک بود.
وقتی عقب کشید، نفسنفس میزد.
سونگمین: «از این به بعد، هر وقت دلت گاز گرفتن خواست… فقط من اجازه دارم، فهمیدی؟»
*پایان*
(اگه بخوای میتونم پارت دوم هم بسازم)
- ۶.۳k
- ۳۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط