پارت 25
پارت 25
باید مال من باشی
تا 27 میزارم نلایکین 😑
صبح با درد بدی بیدار شدی قلبت تیر کشید 😖
ته بیدار شد 🖤🥲
بهش نگاه کردی یه ببر کیوت عر
ته = چیه دلقک دیدی؟
ا.ت حالش بد شد و رفت ∞∞
ته نگران شد 😐🖤
ته = ا.ت خوبی؟
ا.ت = اره 😅 ( ذهنش = به نظرت خوبمممم؟ )
ته لباساشو تعویض کرد و رفت پایین و سفره رو اماده دید
لوگان = سیلام 😂💔
ته = سلام
جیمین = خمیازه کشان 😂 سلام 😀
ته = به ساعت خواب بیداری 😂
جیمین لیز خورد ( خوبی؟ )
جیمین = اخ پام
ته = نمیخندم( بله بله از خنده اشکت در اومد )
ا.ت = باز چخبره؟ 🥲💔
لوگان و جیمین و ته = هیچی
ا.ت = اها 😐
+ فلش بک +
ته رفت کار و لوگان رو با خودش برد و جیمین رفت برون قدم زدن منم خونه رو تمیز بکنم 😶✊
+ فلش بک +
اوف خدا خسته شدم 😔
دیرین دید دیرین دید ( گوشی زنگ خورد 😂👊)
نلایک
باید مال من باشی
تا 27 میزارم نلایکین 😑
صبح با درد بدی بیدار شدی قلبت تیر کشید 😖
ته بیدار شد 🖤🥲
بهش نگاه کردی یه ببر کیوت عر
ته = چیه دلقک دیدی؟
ا.ت حالش بد شد و رفت ∞∞
ته نگران شد 😐🖤
ته = ا.ت خوبی؟
ا.ت = اره 😅 ( ذهنش = به نظرت خوبمممم؟ )
ته لباساشو تعویض کرد و رفت پایین و سفره رو اماده دید
لوگان = سیلام 😂💔
ته = سلام
جیمین = خمیازه کشان 😂 سلام 😀
ته = به ساعت خواب بیداری 😂
جیمین لیز خورد ( خوبی؟ )
جیمین = اخ پام
ته = نمیخندم( بله بله از خنده اشکت در اومد )
ا.ت = باز چخبره؟ 🥲💔
لوگان و جیمین و ته = هیچی
ا.ت = اها 😐
+ فلش بک +
ته رفت کار و لوگان رو با خودش برد و جیمین رفت برون قدم زدن منم خونه رو تمیز بکنم 😶✊
+ فلش بک +
اوف خدا خسته شدم 😔
دیرین دید دیرین دید ( گوشی زنگ خورد 😂👊)
نلایک
۸.۶k
۰۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.