بعد از مدتا پارت داریم (پارت۲۹)

بیخیالش شدم رفتم بالا یهو بدون در زدن وارد اتاقش شدم و یه حالت خنده دار گفتم
-سلاااام چطووری
-بیا داخل در زدن نه بلد نیستی
-نه بلد نیستم تو میتونی یادم بده
-بیا بشین ببینم قوانینو بهت گفت؟
-لیام؟
-جانم؟
-این کیه استخدام کردی؟شبیه صندلی دوچرخس دوتا پلک بزنه باید آسمونو نگاه کنی ببینیش لباش با لبای شتر مقایسه بشه لبای این برنده میشه صد رحمت به لبای شتر
-🤣🤣🤣نگفتی گفت بهت؟
-اره گفت
خب خوبه😆😆
-اثاری از خنده بر لبان ارباب میبینم
-از این شیطونی ها هم بلد بودی رو نمیکردی؟
-اوففف کجاشو دیدییی
-به به خوشمان آمد همینجوری بمون
-اگه چرخه روزگار اوکی باشه چشم
-چرخه روزگارو واست رند میکنم اینجوری بمونی
-اوه اوه قلبم
-چی شد؟
-پرپر شد
-😄😄بچه
-جونم ارباب
-خیلی وقت بود نخندیده بودم
-با اومدن من مگه میشه نخندی؟
-اولش که فرق داشتی
-نه دیگه اونموقع نمیشناختمت الان که آشناییت پیدا کردم اوکی شدم باهات
-خوشحالم
-اها راستی چیکارم داشتی؟
-اخ خوب شد گفتی بیا این شکلاتا رو بخور ببین خوبه یا نه
-اوومممم به بهه چه بویی بده ببینم
-چطوره؟
-معرکسسس
-انیسا میخوام بهت یه چیزی بگم گوشات رو باز کن یه ماموریت داریم باید بریم بیرون از شهر
-کجا باید بریم؟
-از لاس وگاس دوره یه شهری به نام شیکاگو
-عع پس میخوایم بریم شهری که پدرم توش کار میکنه بریم اتفاقا و اینکه قبل از شروع ماموریتت میخوام با پدرم ملاقات کنم خیلی وقت ندیدمش
-عع پدرت اونجا کار میکنه ؟ جالبه اوکیش میکنم
-کی راه میوفتیم
-تو این هفته احتمالا
-اها حله