یک شب از دست کسی
یک شب از دست کسی
باده ای خواھم خورد
که مرا با خود تا آن سوی اسرار جھان خواھد برد
با من از ھست به بود
با من از نور به تاریکی
از شعله به دود
با من از آوا تا خاموشی
دورتر شاید تا عمق فراموشی
راه خواھد پیمود
کی از آن سرمستی خواھم رست ؟
کی به ھمراھان خواھم پیوست ؟
من امیدی را در خود
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام...
#فریدون_مشیری
یک شب از دست کسی
باده ای خواھم خورد
که مرا با خود تا آن سوی اسرار جھان خواھد برد
با من از ھست به بود
با من از نور به تاریکی
از شعله به دود
با من از آوا تا خاموشی
دورتر شاید تا عمق فراموشی
راه خواھد پیمود
کی از آن سرمستی خواھم رست ؟
کی به ھمراھان خواھم پیوست ؟
من امیدی را در خود
بارور ساخته ام
تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام...
#فریدون_مشیری
۲۶۵
۲۴ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.