جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۲۲
کوک که داشت با لپ های سون بازی می کرد به لاهی نگاه کرد و سریعا رو برگردوند
لباسش کی پاره شده بود!
اون احتمالا متوجه نشده بود
خودش رو تا اتمام بحث لاهی با سون مشغول کرد
ته و جیم آروم به سمت سوراخ ریزی که در در زیرزمین وجود داشت رفتند
ته سرش رو نزدیک در کرد و چشمش رو جای سوراخ گذاشت
چشمی در اون طرف در نگاهش می کرد
فریادی زد و روی زمین افتاد
مردم توجهشون به سمتش جلب شد
_مچ پای دوستم پیچ خور راحت باشین
جیم گفت و عصبی و نگران به ته نگاه کرد
_خوبی؟
ته با سر تایید کرد
_ اصلا امن نی
ته گفت و جیم حرفش رو برای لاهی تکرار کرد
لاهی ناامید به سمت کوک برگشت
کوک بلاخره بعد از کلنجاری زیاد با خودش
قبول کرد که به اون کمک کنه
پس بدون حرفی از کنار سون بلند شد و به سمت لاهی رفت
پیراهن جلو بازش رو در آورد و روی شونه هاش انداخت
حالا اون فقط یه تاب داشت اما مهم نبود و دوباره به کنار سون برگشت
_اینو بپوشی بهتره
گفت و لاهی گیج به لباسش نگاه کرد
_چشه؟
کوک با اشاره به پشتش بهش فهموند و لاهی نگاهی کرد و خجالت زده اون لباس رو پوشید
_زیرزمین امن نبود
کوک تایید کرد
_بیا تا فردا صبر کنیم اگه اوکی نشد یه جوری میریم فاضلاب یا زیرزمین
لاهی قبول داشت و آروم روی زمین نشست و بطری آبی رو در آورد و سرکشید
آروم داشت به سمت پنجره می رفت تا دوباره بیرون رو ببینه که با چهره ی یک فرد آلوده روبه رو شد و جیغ کشید
کوک سریعا بلند شد و به سمتش رفت
لاهی رو عقب کشید
_پنجره که نمی شکنه نه؟
لاهی پرسید و کوک با نگاهی سردرگم بهش زل زد
بهتر بود برن اما دوباره کجا؟
_تا وقتی پنجره ترک نکنه می مونیم اگه چیزی شد می..
لاهی سریعا حرفش رو قطع کرد
_اما اگه به جای کوبیدن به پنجره ما از جایی دیگه وارد بشن و جلوی در اتاق تجمع کنن چی؟
کوک با نگرانی بهش زل زد و کمرش رو رها کرد و به سمت سون رفت
و بغلش کرد
_بریم
...
# بی تی اس
#پارت ۲۲
کوک که داشت با لپ های سون بازی می کرد به لاهی نگاه کرد و سریعا رو برگردوند
لباسش کی پاره شده بود!
اون احتمالا متوجه نشده بود
خودش رو تا اتمام بحث لاهی با سون مشغول کرد
ته و جیم آروم به سمت سوراخ ریزی که در در زیرزمین وجود داشت رفتند
ته سرش رو نزدیک در کرد و چشمش رو جای سوراخ گذاشت
چشمی در اون طرف در نگاهش می کرد
فریادی زد و روی زمین افتاد
مردم توجهشون به سمتش جلب شد
_مچ پای دوستم پیچ خور راحت باشین
جیم گفت و عصبی و نگران به ته نگاه کرد
_خوبی؟
ته با سر تایید کرد
_ اصلا امن نی
ته گفت و جیم حرفش رو برای لاهی تکرار کرد
لاهی ناامید به سمت کوک برگشت
کوک بلاخره بعد از کلنجاری زیاد با خودش
قبول کرد که به اون کمک کنه
پس بدون حرفی از کنار سون بلند شد و به سمت لاهی رفت
پیراهن جلو بازش رو در آورد و روی شونه هاش انداخت
حالا اون فقط یه تاب داشت اما مهم نبود و دوباره به کنار سون برگشت
_اینو بپوشی بهتره
گفت و لاهی گیج به لباسش نگاه کرد
_چشه؟
کوک با اشاره به پشتش بهش فهموند و لاهی نگاهی کرد و خجالت زده اون لباس رو پوشید
_زیرزمین امن نبود
کوک تایید کرد
_بیا تا فردا صبر کنیم اگه اوکی نشد یه جوری میریم فاضلاب یا زیرزمین
لاهی قبول داشت و آروم روی زمین نشست و بطری آبی رو در آورد و سرکشید
آروم داشت به سمت پنجره می رفت تا دوباره بیرون رو ببینه که با چهره ی یک فرد آلوده روبه رو شد و جیغ کشید
کوک سریعا بلند شد و به سمتش رفت
لاهی رو عقب کشید
_پنجره که نمی شکنه نه؟
لاهی پرسید و کوک با نگاهی سردرگم بهش زل زد
بهتر بود برن اما دوباره کجا؟
_تا وقتی پنجره ترک نکنه می مونیم اگه چیزی شد می..
لاهی سریعا حرفش رو قطع کرد
_اما اگه به جای کوبیدن به پنجره ما از جایی دیگه وارد بشن و جلوی در اتاق تجمع کنن چی؟
کوک با نگرانی بهش زل زد و کمرش رو رها کرد و به سمت سون رفت
و بغلش کرد
_بریم
...
# بی تی اس
۴.۲k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.