♡My charming boss♡
p. 3
ویو ات:
رفتم نشستم توی ماشین رئیسم که سرشو یکم کج کردو گفت:
تهیونگ: خوبی؟
ات: بله
تهیونگ: مطمعنی؟
ات: ب. بله (با بغض)
تهیونگ: هی چیشده
ات:(میزنه زیر گریه)
تهیونگ: هی بیخیال چیشده
ات: از پدرم متنفرم همش بهم دستور میده مادرمم میخنده کلا زندگیم نابود شده (با گریه)
ویو تهیونگ:
وقتی این حرفا رو زد دلم ریش ریش شد میخواستم یکم دل داریش بدم که یه فکر بهتر به مغزم زد
تهیونگ: هی ات
ات: بله(با بغض)
تهیونگ: تاحالا به این فکر کردی تنهایی زندگی کنی؟
ات: تا دلت بخواد
تهیونگ: پس من حقوقت رو زودتر میدم کهبتونی یه خونه بخری
ات: واقعا؟
تهیونگ: اره
ات: خیلی ممنونم رئیس واقعا ممنونم
تهیونگ: خواهش میکنم(با خنده)
تهیونگ: امشبو کجا میخوابی
ات: امم پیش رفیقم
تهیونگ: خیله خب میرسونمت خونتون وسایلتو برداری بعدم ببرمت پیش رفیقت
ات: اما دیروقته
تهیونگ: طوری نی
(تهیونگ ات رو میبره خونشون وسایلشو برداره بعدم بردش خونه رفیقش)
ات: خیلی ممنون شب خوش
تهیونگ: خواهش
(ات زنگ میزنه به مامان رفیقش)
(اسم رفیق صمیمی ات: نینا)
مامان نینا: اوه سلام ات چیزی شده(خوابالو)
ات: خاله میشه من واسه امشب بیام اونجا؟
مامان نینا: اوه چرا که نه کجایی بگو بیام دنبالت؟
ات: دم در
مامان نینا: درو میزنم بیا تو خوشگله
ات: ممنون
ویو ات:
مامان نینا خیلی مهربونه عین مامانم میمونه اخه وقتی مامانم زنده بود باهم دوست بودن
مامان نینا: کره خر بلند شه ات اومده
نینا: باشه(خوابالو)
مامان نینا: جهنم چلغوز خوابلو
نینا: مامانننن
مامان نینا: یامان
نینا: من دخترتما
مامان نینا: متاسفانه بله
نینا: مامانننن(عربده)
مامان نینا:(میخنده) صداتو بیار پایین ساعت 3 ست
نینا:(خروپف)
ات: سلام خاله
مامان نینا: سلام اون یکی کره خر من
ات: خالهههه
مامان نینا:(خنده)
(ادامه دارد)
(💖لایک کامنت فراموش نشه💖)
ویو ات:
رفتم نشستم توی ماشین رئیسم که سرشو یکم کج کردو گفت:
تهیونگ: خوبی؟
ات: بله
تهیونگ: مطمعنی؟
ات: ب. بله (با بغض)
تهیونگ: هی چیشده
ات:(میزنه زیر گریه)
تهیونگ: هی بیخیال چیشده
ات: از پدرم متنفرم همش بهم دستور میده مادرمم میخنده کلا زندگیم نابود شده (با گریه)
ویو تهیونگ:
وقتی این حرفا رو زد دلم ریش ریش شد میخواستم یکم دل داریش بدم که یه فکر بهتر به مغزم زد
تهیونگ: هی ات
ات: بله(با بغض)
تهیونگ: تاحالا به این فکر کردی تنهایی زندگی کنی؟
ات: تا دلت بخواد
تهیونگ: پس من حقوقت رو زودتر میدم کهبتونی یه خونه بخری
ات: واقعا؟
تهیونگ: اره
ات: خیلی ممنونم رئیس واقعا ممنونم
تهیونگ: خواهش میکنم(با خنده)
تهیونگ: امشبو کجا میخوابی
ات: امم پیش رفیقم
تهیونگ: خیله خب میرسونمت خونتون وسایلتو برداری بعدم ببرمت پیش رفیقت
ات: اما دیروقته
تهیونگ: طوری نی
(تهیونگ ات رو میبره خونشون وسایلشو برداره بعدم بردش خونه رفیقش)
ات: خیلی ممنون شب خوش
تهیونگ: خواهش
(ات زنگ میزنه به مامان رفیقش)
(اسم رفیق صمیمی ات: نینا)
مامان نینا: اوه سلام ات چیزی شده(خوابالو)
ات: خاله میشه من واسه امشب بیام اونجا؟
مامان نینا: اوه چرا که نه کجایی بگو بیام دنبالت؟
ات: دم در
مامان نینا: درو میزنم بیا تو خوشگله
ات: ممنون
ویو ات:
مامان نینا خیلی مهربونه عین مامانم میمونه اخه وقتی مامانم زنده بود باهم دوست بودن
مامان نینا: کره خر بلند شه ات اومده
نینا: باشه(خوابالو)
مامان نینا: جهنم چلغوز خوابلو
نینا: مامانننن
مامان نینا: یامان
نینا: من دخترتما
مامان نینا: متاسفانه بله
نینا: مامانننن(عربده)
مامان نینا:(میخنده) صداتو بیار پایین ساعت 3 ست
نینا:(خروپف)
ات: سلام خاله
مامان نینا: سلام اون یکی کره خر من
ات: خالهههه
مامان نینا:(خنده)
(ادامه دارد)
(💖لایک کامنت فراموش نشه💖)
- ۵.۹k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط