سناریو
#سناریو
وقتی اومدین خونه مامان و بابات و د.دی صداش میزنی و هم اونا بابات جواب میدن(دوست پسرتن)
نامجون:عع چیزه پدر جان ا.ت با شماست (لبخند ضایع😅)
جین:قبل از اینکه بابات جواب بده سریع میگه جانم بیبی
شوگا:لبت رو جلوی بابات میبوسه و سرش رو میزار رو شونت و لبخند لثه ای میزنه
جیهوپ:
ا.ت:عه چیزه بابا منظورم جیهوپ بود
ب_ا.ت:عههه چشمم روشن چه غلطاا د.دی اره
ا.ت: الفرارررر
ب_ا.ت:صب کن بینم
جیمین:تو گوشت میگه:اوه نکنه بیبیم دلش واسه ددی تنگ شده اووم؟(دارک،بم)
تهیونگ:عه پدر جان ما باید بریم خونه کار داریم
جونگکوک:مث جیمین
(امید وارم خوشتون اومده باشه)
(جهت درخاستی های قشنگتون)
https://daigo.ir/secret/4304650646
وقتی اومدین خونه مامان و بابات و د.دی صداش میزنی و هم اونا بابات جواب میدن(دوست پسرتن)
نامجون:عع چیزه پدر جان ا.ت با شماست (لبخند ضایع😅)
جین:قبل از اینکه بابات جواب بده سریع میگه جانم بیبی
شوگا:لبت رو جلوی بابات میبوسه و سرش رو میزار رو شونت و لبخند لثه ای میزنه
جیهوپ:
ا.ت:عه چیزه بابا منظورم جیهوپ بود
ب_ا.ت:عههه چشمم روشن چه غلطاا د.دی اره
ا.ت: الفرارررر
ب_ا.ت:صب کن بینم
جیمین:تو گوشت میگه:اوه نکنه بیبیم دلش واسه ددی تنگ شده اووم؟(دارک،بم)
تهیونگ:عه پدر جان ما باید بریم خونه کار داریم
جونگکوک:مث جیمین
(امید وارم خوشتون اومده باشه)
(جهت درخاستی های قشنگتون)
https://daigo.ir/secret/4304650646
۲.۳k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.