ای سرشگ

ای سرشگ !
اینهمه لبریز شدن آن تو نیست

آتشی بود
در این سینه که در جوش شدی

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

صبح زود جارچی راه می افتاد و بیخود فریاد می کشید مزد آن گرفت...

ای همه هستی مکن از ما کنارزانک ز هستی به...

حال محزون

#گل_عشقباز در خواب شبدوش تو را می‌دیدم وای بر من که توامخواب...

#گل_عشقباز در خواب شبدوش تو را می‌دیدم وای بر من که توامخواب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط