دیوارهای خانه آواز میخوانند
دیوارهای خانه آواز میخوانند
و تو هنوز خوابی
صدای دیوارها را کم می کنم
ستاره ها را فوت می کنم
خیالت راحت
این روزها تمام میشوند
ما هم تمام می شویم
و آیندگان ، هیچ افسانه ای از ما نخواهند خواند
تو ، بخواب چیزی نیست !
من ، فقط خاطراتم را جمع می کنم
میخواهم آنها را با خود ببرم تا گاهی که دلم هوای افسانه ها را می کند مرورشان کنم
و یادم نرود ،
چه رویاهایی در سر داشتم ...
یکی بود ، یکی ... همیشه جایش خالی بود !
خیالت راحت ... قصه را همینجا به پایان می رسانم
تا ثابت کنم بعد از نبودن هایت ...
جای هیچ حرف و حدیثی
باقی نمانده ... *
* فریناز مختاری
و تو هنوز خوابی
صدای دیوارها را کم می کنم
ستاره ها را فوت می کنم
خیالت راحت
این روزها تمام میشوند
ما هم تمام می شویم
و آیندگان ، هیچ افسانه ای از ما نخواهند خواند
تو ، بخواب چیزی نیست !
من ، فقط خاطراتم را جمع می کنم
میخواهم آنها را با خود ببرم تا گاهی که دلم هوای افسانه ها را می کند مرورشان کنم
و یادم نرود ،
چه رویاهایی در سر داشتم ...
یکی بود ، یکی ... همیشه جایش خالی بود !
خیالت راحت ... قصه را همینجا به پایان می رسانم
تا ثابت کنم بعد از نبودن هایت ...
جای هیچ حرف و حدیثی
باقی نمانده ... *
* فریناز مختاری
۱.۵k
۰۵ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.