پارت۳۴
#نی_یانگ
کمپجای خیلی قشنگی بود،یه سمت اتاقامون بود که شکل کلبههای کوچیک قدیمی بود ولی داخلش واقعا شیک و بهروز بود،بعداز یه پل چوبی رد میشدیم و به اون سمت رودخونه مرفتیم که الاچیق های بزرگی که وسطش منتقل اتیشو و دورش پرده های نازکی داشت میرسیدیم،رفتیم نشستیم چن دقیقه بعد کایلا و کوکی اومدن،کایلا واقعا انرژی داشت هم تعجب کرده بودم هم خوشحال بودم
◇:سلاااام..سلاااام ما اومدییییم....جارو واسه کایلا عزیزتر از جانتون باز کنید ببینم
♧:خوش اومدیین عزیز تر از جان
♤:خوش اومدین...اینهمه جا اخه بشین دیگه وااای
◇:تو فقط غر بزن هوپی باشه؟!فقط غر بزن به کایلا عزیز تر از جانتون
همه زدیم زیر خنده،موقع خندیدن اول از همه نگاهم میرفت رو هوسوک و غش میکردم با خندههاش
×:بیاین بشینین..کایلا بنظر خوب میای..چیزی شده؟!
¤:اره..سرحالی..خداکنه همینجوری باشی همیشه
◇:اره خیلی خوبم...شرمندهها ولی از این به بعد قراره مختون بخورم.
♤:یا خود خدا به فریادمون برس
◇:تو ساکتا...نونا یچی بهش میگمااا
□:من که از دست غرغرای شما خسته شدم...بلند شین همو تیکه پاره کنید...به من چه
☆:تو خوب باش مخمونم خوردی بخور نوش جان
اومد نشست که همه ریختیم سرش و بغلش کردیم و کلی قلقلکش دادیم.
♡:خب دیگه بسه...اذیت نکنید بچمو
همه:😐😐😐😐
جین که از خنده به اسمان پیوست،کایلام که سرخ شد
¤:ببخشید ولی کوک دقیقا کی و کجا کایلارو زاییدی؟!
همه از خنده رفتیم به اسمان ها کنار جین
◇:دخترا یه لحظه میاین کارتون دارم.
بلند شدیم چشمکی به کوکی زد و رفتیم اتاق مینجی که نزدیک تر بود
ادامه پارت بعد♡
ببخشید کم شد لایک کامنت♡
کمپجای خیلی قشنگی بود،یه سمت اتاقامون بود که شکل کلبههای کوچیک قدیمی بود ولی داخلش واقعا شیک و بهروز بود،بعداز یه پل چوبی رد میشدیم و به اون سمت رودخونه مرفتیم که الاچیق های بزرگی که وسطش منتقل اتیشو و دورش پرده های نازکی داشت میرسیدیم،رفتیم نشستیم چن دقیقه بعد کایلا و کوکی اومدن،کایلا واقعا انرژی داشت هم تعجب کرده بودم هم خوشحال بودم
◇:سلاااام..سلاااام ما اومدییییم....جارو واسه کایلا عزیزتر از جانتون باز کنید ببینم
♧:خوش اومدیین عزیز تر از جان
♤:خوش اومدین...اینهمه جا اخه بشین دیگه وااای
◇:تو فقط غر بزن هوپی باشه؟!فقط غر بزن به کایلا عزیز تر از جانتون
همه زدیم زیر خنده،موقع خندیدن اول از همه نگاهم میرفت رو هوسوک و غش میکردم با خندههاش
×:بیاین بشینین..کایلا بنظر خوب میای..چیزی شده؟!
¤:اره..سرحالی..خداکنه همینجوری باشی همیشه
◇:اره خیلی خوبم...شرمندهها ولی از این به بعد قراره مختون بخورم.
♤:یا خود خدا به فریادمون برس
◇:تو ساکتا...نونا یچی بهش میگمااا
□:من که از دست غرغرای شما خسته شدم...بلند شین همو تیکه پاره کنید...به من چه
☆:تو خوب باش مخمونم خوردی بخور نوش جان
اومد نشست که همه ریختیم سرش و بغلش کردیم و کلی قلقلکش دادیم.
♡:خب دیگه بسه...اذیت نکنید بچمو
همه:😐😐😐😐
جین که از خنده به اسمان پیوست،کایلام که سرخ شد
¤:ببخشید ولی کوک دقیقا کی و کجا کایلارو زاییدی؟!
همه از خنده رفتیم به اسمان ها کنار جین
◇:دخترا یه لحظه میاین کارتون دارم.
بلند شدیم چشمکی به کوکی زد و رفتیم اتاق مینجی که نزدیک تر بود
ادامه پارت بعد♡
ببخشید کم شد لایک کامنت♡
۸.۷k
۰۶ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.