کمی رنگ زدم شبِ سیه سوخته آم رآ ..
کمی رنگ زدم شبِ سیه سوختهآم رآ ..
گآهی به رنگِ چشمآنم ..
شآیدم درمیآنی از قهوهی موهآیم ..
تآ مخلوطی شود از من در خورِ تآریکیِ خود ..
شبم تآر و تآریک ..
شبم بی یآر و بآریک ..
شبم در گرو غمخوآری دآشتن ..
شبم در بی انتهآ بودنِ ندآشتن ..
منم در شبم ..
گم شدهآیی در این خروآر خروآرِ سیآهی شبم ..
تآ که پیدآ کنم آن گم شده در خروآر ..
لآزمت دآرم ای شمعوآر ..
روشنم کن از شعلهی بی سوز ..
تآ که گرم شوم از سوز ..
#فاطمه_آشوب
!! .. بعد از چند روز ننوشتن .. !!
گآهی به رنگِ چشمآنم ..
شآیدم درمیآنی از قهوهی موهآیم ..
تآ مخلوطی شود از من در خورِ تآریکیِ خود ..
شبم تآر و تآریک ..
شبم بی یآر و بآریک ..
شبم در گرو غمخوآری دآشتن ..
شبم در بی انتهآ بودنِ ندآشتن ..
منم در شبم ..
گم شدهآیی در این خروآر خروآرِ سیآهی شبم ..
تآ که پیدآ کنم آن گم شده در خروآر ..
لآزمت دآرم ای شمعوآر ..
روشنم کن از شعلهی بی سوز ..
تآ که گرم شوم از سوز ..
#فاطمه_آشوب
!! .. بعد از چند روز ننوشتن .. !!
۳۷۸
۰۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.