یک پسره غریبه که نمیشناسیش تو رو از پشت بغل میکنه سعی م

یک پسره غریبه که نمی‌شناسیش تو رو از پشت بغل می‌کنه سعی میکنی از بغلش در بیای تا ببینی کیه و با این صحنه مواجه میشی بدون اینکه ازت اجازه بگیره یا اسمشو بهت بگه دستتو میگیره و سوار ماشینت می‌کنه تو میگی پسر دیوانه داری چیکار می‌کنی و سعی می‌کنه از ماشین خارج شی که درو قفل می‌کنه چشمات رو گشاد میکنی و میگی درو باز کن روانی به چشات زل میزنه میگه من روانیم 🙄(با نیش خنده)🥴 ارتباط چشمی قطع میکنی و با داد میگی تو اصلا منو می‌شناسی پسر احمق اون میگه از همون لحظه دیدمت خیلی خوشگلی پس نیاز به شناختنت نداره لباشو گاز میگیره و میگه از این به بعد........حرفشو قطع می‌کنی با داد میگی یالا در ماشینو باز می خوام برم اون میگه ..
عمرا بزارم بری تو دیگه مال منی و همچنان تو میگی 🙅🙅🙅🙅نخیر.... حالا اون حرفتو قطع می‌کنه میگه من جئون جونگ کوک هستم از این به بعد تو دوست دختر منی(اینجا پشمات می‌ریزه)با تعجب نگاش میکنی میگی تو اصلا از من پرسیدی‌که دوست دارم یا نه بعد میگه فک میکنی نظر تو برام مهمه اگر اره است خوب خیلی‌مهمه اگر نه خوب اصلا نظرت برام مهم نیست بعد می خوای حرف بزنی میگه راستی نگفتم چقدر خوشگلی💕خشکت می‌زنه و گونه هات سرخ میشه میگی خودتم خوشگلی (با لحن خجالتی ) بعد گونتو می‌بوسه میگه از این به بعد تو دوست دختر منی تو هم با کمال میل قبول میکنی و میپری بغلش 😁

اینم از مغز ما کار کرد اگر دوست داشتی بوگو پارت بعدی رو بزارم🌝