عشق غیر منتظره پارت 12
و آنیا جا خالی میده مافیا هم شکه شده بود و همینطور عصبی پس همینطور سمت آنیا تیر میزد آنیا هم جا خالی میداد
ذهن بکی: وای آنیا چطور همچین اعصابی داره؟ اعصابش از جنس فولاده؟؟
دامیان: آهای لطفا بس کن آنیا بیا سر میزت
ذهنش: این حرف از کجا در اومد؟ اصلا اون به کنار آنیا چطوری جاخالی میده؟
مافیا: به به میبینم یکی گستاخی کرده!
ذهن: این دختره از پسش بر نمی آم اون پسره رو میزنم و بعد میام سراغ دختره
زدن تیر سمت دامیان"
از زبان دامیان: نفهمیدم چی شد چشمم رو از ترس بستم ولی چند ثانیه بعد یه چیز خیس روی صورتم حس کردم چشمم باز کردم دیدم آنیا جلو وایساده و زیر پاش هم یه گودال پر از خون درست شده نمی تونستم حرکت کنم و یا حرف بزنم صداها برام نامفهوم بود تا اینکه بکی دوید سمت آنیا رو قبل از اینکه بیوفته گرفتش منم از اون حالت در اومدم و خواستم برم پیشش که اون یارو از پشت لباس آنیا گرفت و پرتش کرد وست کلاس و من بکی بدو بدو رفتیم کنارش
بکی: آنیا جونم دووم بیار...هق هق....
دامیان: کله صورتی چشمات رو باز کن ترو خدا دیگه اذیتت نمی کنم فقط چشمات رو باز کن...هق هق...
آنیا: م...من...خوبم...برین...سر...ج..جاتون. ..
دامیان: چی چی رو خوبم؟ بکی تیر به کجا خورده؟
بکی: .....
دامیان: چرا لال مونی گرفتی؟ میگم...نه نه نه چرا اونجا؟
از زبان آنیا: دیدم اون یارو داره سمت پسر دوم تیر میزنه منم یه لحظه انگار کنترل بدنم دست خودم نبود و پریدم جلوش که یهو یه سوزش کوچیک من رو به خودم آورد دیدم اون یارو تیر زده به من تا حالا تیر نخورده بودم ولی خب فکر می کردم دردش چقدر زیاده!! این درد برابر درد روزانه من توی آزمایشگاه بود! راستش تیر دقیقا خورده بود تو قلبم و خون زیادی هم از دست داده بودم ولی خب توی آزمایشگاه بدن من یاد گرفته بود بدون قلب و خون حداقل برای 4 روز زندگی کنه ولی خب باید نقش بازی می کردم ولی وقتی یه قطره آب رو صورتم افتاد بیدار شدم باورم نمی شد اون پسر دوم بود داشت گریه میکرد!!
دامیان: ق. ..قلبش...قلبش!
جررررررر (پاره کردن یه تیکه از لباس و بستنش به زخم آنیا و سعی برای جلوگیری از خونریزی)
ذهن آنیا: اون برای من داره اینکار رو میکنه؟ چرا؟
مافیا: زنده نموند هم به درک کلی بچه دیگه اینجا هست
گرفتن پشت یقه لباس بکی و چند نفر دیگه
مافیا: تک تیر انداز اینجا داریم پس فکر فرار به سرت نزنه پسره ی مو سبز...چون دوستته میزارم تا وقتی برای بردن تو بر می گردم اینجا بمونی
ذهن بکی: وای آنیا چطور همچین اعصابی داره؟ اعصابش از جنس فولاده؟؟
دامیان: آهای لطفا بس کن آنیا بیا سر میزت
ذهنش: این حرف از کجا در اومد؟ اصلا اون به کنار آنیا چطوری جاخالی میده؟
مافیا: به به میبینم یکی گستاخی کرده!
ذهن: این دختره از پسش بر نمی آم اون پسره رو میزنم و بعد میام سراغ دختره
زدن تیر سمت دامیان"
از زبان دامیان: نفهمیدم چی شد چشمم رو از ترس بستم ولی چند ثانیه بعد یه چیز خیس روی صورتم حس کردم چشمم باز کردم دیدم آنیا جلو وایساده و زیر پاش هم یه گودال پر از خون درست شده نمی تونستم حرکت کنم و یا حرف بزنم صداها برام نامفهوم بود تا اینکه بکی دوید سمت آنیا رو قبل از اینکه بیوفته گرفتش منم از اون حالت در اومدم و خواستم برم پیشش که اون یارو از پشت لباس آنیا گرفت و پرتش کرد وست کلاس و من بکی بدو بدو رفتیم کنارش
بکی: آنیا جونم دووم بیار...هق هق....
دامیان: کله صورتی چشمات رو باز کن ترو خدا دیگه اذیتت نمی کنم فقط چشمات رو باز کن...هق هق...
آنیا: م...من...خوبم...برین...سر...ج..جاتون. ..
دامیان: چی چی رو خوبم؟ بکی تیر به کجا خورده؟
بکی: .....
دامیان: چرا لال مونی گرفتی؟ میگم...نه نه نه چرا اونجا؟
از زبان آنیا: دیدم اون یارو داره سمت پسر دوم تیر میزنه منم یه لحظه انگار کنترل بدنم دست خودم نبود و پریدم جلوش که یهو یه سوزش کوچیک من رو به خودم آورد دیدم اون یارو تیر زده به من تا حالا تیر نخورده بودم ولی خب فکر می کردم دردش چقدر زیاده!! این درد برابر درد روزانه من توی آزمایشگاه بود! راستش تیر دقیقا خورده بود تو قلبم و خون زیادی هم از دست داده بودم ولی خب توی آزمایشگاه بدن من یاد گرفته بود بدون قلب و خون حداقل برای 4 روز زندگی کنه ولی خب باید نقش بازی می کردم ولی وقتی یه قطره آب رو صورتم افتاد بیدار شدم باورم نمی شد اون پسر دوم بود داشت گریه میکرد!!
دامیان: ق. ..قلبش...قلبش!
جررررررر (پاره کردن یه تیکه از لباس و بستنش به زخم آنیا و سعی برای جلوگیری از خونریزی)
ذهن آنیا: اون برای من داره اینکار رو میکنه؟ چرا؟
مافیا: زنده نموند هم به درک کلی بچه دیگه اینجا هست
گرفتن پشت یقه لباس بکی و چند نفر دیگه
مافیا: تک تیر انداز اینجا داریم پس فکر فرار به سرت نزنه پسره ی مو سبز...چون دوستته میزارم تا وقتی برای بردن تو بر می گردم اینجا بمونی
- ۱۱.۸k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط