اشکم لرزید

اشکم لرزید..
نفسم ابر شد..
بغضم بارید..
حیف ازاین..
کوچه های پاییزی..!
عهدبسته بودم..
که تمام شهر را..
بی تو..
قدم بزنم...
افسوس..
هوا چه زود ..
سرد شد..
ومن ..
امسال هم..
به عهدم وفا نکردم..
درست..
مثل..
تو..
دیدگاه ها (۶)

ﮔﺮﯾـــﻪ...ﻓﺮﯾــــﺎﺩ...بغض.....ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ ﺳﻄـﺤﯽ ﺳ...

آهای بــــــاران....مسابقه می دهی؟با اشـــک های من!پس بشمار ...

دلم قدم زدن میخواهد .وبایک چتر زیر باران.تو هزار بار بگویی "...

از سَرَت که اُفتاد روی فرش ...هرچه گُل داشت رنگ باخت ؛مست و ...

دارک ترین عشق

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ³داشتم تکون میخوردم و تقلا میکردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط